به سايت وكالت خوش آمديد :: رأي وحدت رويه ديوان عالي کشور تقسيط مهريه نافي حق حبس زوجه نيست
صفحه اصلي درباره ما گالري عكس ارتباط با ما آرشیو حوادث آرشیو مقالات آرشیو اخبار ارسال مقاله  
   English Arabic Chinese (Simplified) French German Russian Spanish

Vekalat.com

error: در حال حاضر هیچ نظر سنجی وجود ندارد .لطفا create one.



 

 

 

 

 

 

  مجلات تخصصي

  نحوه تنظيم دادخواست

  شوراهاي حل اختلاف

  نشاني كلانتريها

  نشاني دادسراها

 

  نشاني محاكم دادگستري

  دفاتر ازدواج و طلاق

  دفاتر اسناد رسمي
چهارشنبه - ۱۳ شهريور ۱۳۸۷ رأي وحدت رويه ديوان عالي کشور تقسيط مهريه نافي حق حبس زوجه نيست

هيئت عمومي ديوان عالي کشور موضوع پرونده وحدت رويه 87/3 به رياست آيت الله مفيد رييس ديوان عالي کشور و با حضور آيت الله دري نجف آبادي دادستان کل کشور و با حضور قضات ديوان عالي کشور صبح روز سه شنبه 22 مردادماه جاري برگزار شد.

به گزارش مأوي طبق اين پرونده دو شعبه از دادگاه هاي تجديدنظر استان اصفهان به موجب دو دادنامه از ماده 1085 قانون مدني استنباط متفاوت داشته اند.

طبق يکي از اين پرونده ها  شعبه 20 دادگاه حقوقي اصفهان تقسيط مهريه و پرداخت اقساط از سوي زوج را منتفي کننده حق حبس زوجه دانسته و حکم به تمکين زوجه صادر نموده است که پس از تجديدنظر خواهي شعبه ششم دادگاه تجديدنظر استان اصفهان نيز رأي فوق را تأييد کرده است.

اما در پرونده مطروحه در شعبه ديگر دادگاه حقوقي اصفهان در موضوع مشابه تقسيط مهريه و پرداخت اقساط آن را نافي حق حبس زوجه ندانسته است که شعبه 19 دادگاه تجديدنظر استان اصفهان اين رأي را تأييد نموده است.

بر اين اساس شعب ششم و نوزدهم دادگاه‌هاي تجديدنظر استان اصفهان، در استنباط از ماده 1085 قانون مدني آرا مختلف و متفاوتي صادر کرده اند که پس از طرح پرونده در جلسه هيئت عمومي موضوع وحدت رويه اکثريت قضات رأي شعبه 19 دادگاه تجديدنظر استان اصفهان را تأييد کردند.

 

 

گزارش وحدت رويه رديف 87/3

بر اساس گزارش 43028 مورخ 12 اسفند 1386 رئيس کل حوزه قضايي استان اصفهان، از شعب 6 و 19 دادگاه‌هاي تجديدنظر اين استان به موجب دادنامه‌هاي 1370 مورخ 13 آبان 1386 پرونده کلاسه 86/1220 و 75 مورخ 4 آذر 1386 پرونده کلاسه 105 - 86، در استنباط از ماده 1085 قانون مدني آراي مختلف صادر گرديده که خلاصه جريان امر در زير منعکس مي‌گردد.

1-طبق محتويات پرونده کلاسه 86- 1220 شعبه ششم دادگاه تجديدنظر استان اصفهان، بهنام - ت به طرفيت الهه - ب به خواسته الزام به تمکين و ادامه زندگي مشترک اقامه دعوا نموده، که موضوع در شعبه بيستم دادگاه عمومي حقوقي اصفهان به شرح  زير به صدور دادنامه 860997035200021 مورخ 27 مرداد 1386 منتهي گرديده است: ...< با عنايت به اين‌که زوجه به‌صراحت تمکين خود را منوط به دريافت کل مهريه نموده و به حق حبس استناد کرده است، نظر به اين‌که نامبرده مهريه را مطالبه نموده و با احراز اعسار خواهان از ‌پرداخت يکجاي مهريه، حکم به تقسيط صادرشده و خواهان در حال پرداخت اقساط است و حسب استعلام از اجراي احکام، خوانده نسبت به وصول اقساط اقدام نموده است،از اين رو تمسک به حق حبس و اناطه تمکين به دريافت کل مهريه با وضعيت اعسار خواهان از پرداخت يکجاي مهريه، که مدت‌ها طول خواهد کشيد، عملاً موجب حرج براي زوج خواهد بود. نظر به اين‌که حکم موضوع منوط نمودن تمکين، وصول مهريه در چنين حالتي اعسار خواهان و صدور حکم تقسيط به وسيله دادگاه در قانون مدني مبهم مي‌باشد، از اين رو به استناد اصل 167 قانون اساسي و با تـوجه به فتاواي مراجع عظام تقليد از جمله حضرات آيات محمدتقي بهجت، ناصر مکارم‌شيرازي، سيد عبدالکريم موسوي اردبيلي و حسين نوري همداني، در اين مورد حق حبس ساقط مي‌گردد. بنابراين، دادگاه دعواي خواهان را وارد دانسته، حکم به الزام خوانده به تمکين از زوج صادر و اعلام مي‌گردد.>

اين رأي در شعبه 6 تجديدنظر استان به موجب دادنامه 1370 مورخ 13 آبان 1386، به لحاظ اين‌که با صدور حکم اعسار و تعيين اقساط براي پرداخت مهريه، زوج بايد فقط اقساط معينه را پرداخت نمايد و مهريه صرفاً نسبت به همان مقدار حال و مابقي مؤجل است و با وصف تقسيط مهريه شرط مذکور در قسمت اخير ماده 1085 محقق نمي‌شود و زوجه نمي‌تواند از حق حبس موضوع ماده مذکور استفاده نمايد، مورد تأييد قرار گرفته است.

2-به حکايت محتويات پرونده کلاسه 105 - 86 شعبه 19 دادگاه تجديدنظر استان اصفهان، شعبه20 دادگاه عمومي و حقوقي، درخصوص دعواي سعيد-ن  به طرفيت بهناز - الف به خواسته الزام خوانده به تمکين، طي دادنامه 8609970352000709 مورخ 25 مرداد 1386، عيناً با استدلالي که در دادنامه مذکور در بند اول اين گزارش معروض گرديده است، حکم به الزام خوانده به تمکين از زوج و ايفاي وظايف زوجيت، صادر نموده است که شعبه 19 دادگاه تجديدنظر در مقام رسيدگي به تجديدنظرخواهي محکوم‌عليها، طي دادنامه 75 مورخ 4 آذر 1386 به شرح زير اتخاذ تصميم نموده است:

...< نظر به اين‌که اولاً، قانون‌گذار در ضمن ماده 1085 قانون مدني صراحتاً نسبت به موضوع تعيين تکليف نموده و چنانچه مهريه حال باشد به زوجه حق داده تا از ايفاي وظايفي که در مقابل شوهر دارد، امتناع نمايد و موضوع از شمول اصل 167 قانون اساسي خارج بوده و نمي‌توان با وجود صراحت قانوني به استناد فتاوي، غيراز حکم قانون‌گذار را مورد حکم قرار داد.

ثانياً، در ماده قانوني مارالذکر پرداخت مهريه به طور مطلق عنوان شده و بر کل مهريه اطلاق دارد و پرداخت قسمتي از آن نمي‌تواند نافي حق حبس زوجه گردد. 

ثالثاً، تصميم دادگاه مبني بر تقسيط مهريه، وصف حال بودن مهريه را که در زمان انعقاد عقد نکاح، طرفين بر آن توافق کرده‌اند، تبديل به مؤجل نمي‌نمايد.

 ‌رابعاً، زماني که قانون منتشر مي‌گردد فرض بر اين است که آحاد جامعه نسبت به قانون عالم مي‌باشند و با آگاهي از اين حق، زوجين نسبت به انعقاد عقد نکاح اقدام نموده‌اند و به عنوان يک حق مکتسب براي زوجه، تصميم بعدي دادگاه مبني بر تقسيط مهريه نمي‌تواند حق مذکور را ضايع نمايد.

 ‌به‌علاوه زوج با علم و اطلاع از چنين حقوقي اقدام به تعيين مهريه نموده است و عدم بضاعت وي نمي‌تواند حق زوجه را دراين خصوص ساقط نمايد... از اين رو ضمن نقض دادنامه معترض‌عنه حکم به رد دعوا صادر و اعلام مي‌نمايد.>

همان‌طور که ملاحظه مي‌فرماييد با استنباط از ماده 1085 قانون مدني از 2 شعبه تجديدنظر استان اصفهان به شرح مرقوم آراي مختلف صادر گرديده. از اين رو به استناد ماده 270 قانون آيين دادرسي دادگاه‌هاي عمومي و انقلاب در امور کيفري، تقاضاي طرح موضوع را جهت بررسي و صدور رأي وحدت رويه قضايي دارد.

رأي شعبه ششم دادگاه تجديدنظر استان اصفهان مورد تأييد است

حجت‌الله يزدان‌زاده، رئيس شـعـبـه سوم ديوان عالي کشور اظهار داشت: امتناع زن از ايفاي وظايف زوجيت تا وصول مهريه زماني مصداق دارد که مهريه حال و عندالمطالبه بـاشـد و حـق حـبـس ناظر به مهريه حال و عندالمطالبه است؛ ولي اگر براساس ماده 1083 قانون مدني براي پرداخت مهريه مدت تعيين شده باشد، زوجه نمي‌تواند از حق موضوع ماده 1085 قانون مدني يعني حق حبس استفاده نمايد؛ زيرا با وقوع عقد نکاح، تمکين زوج و ايفاي وظايف زوجيت در قبال زوج بلافاصله و بدون مهلت زماني است و عدم انجام وظيفه شرعي و قانوني براي وصول مهريه‌اي که تأديه آن يک‌سال بعد از وقوع نکاح تعيين شده و مهلت پرداخت آن نيز فرا نرسيده و قابل مطالبه نبوده، به هيچ‌وجه با قواعد ماده 1085 قانون مدني انطباق ندارد.

وي افزود: طبق تبصره 3 ماده واحده قانون اصلاح مقررات مربوط به طلاق مصوب 1371، ايجاد صيغه طلاق و ثبت آن در دفتر موکول به تأديه حقوق شرعي و قانوني زوجه (اعم از مهريه، نفقه،  جهيزيه و غيره) به صورت نقدي مي‌باشد؛ مگر در طلاق خلع يا مبارات (در حد آنچه بذل شده) و يا رضايت زوجه و يا صدور حکم قطعي اعسار شوهر از پرداخت حقوق يادشده، بنابراين وقتي که اجراي صيغه طلاق و ثبت آن در دفتر متوقف بر تأديه مهريه و ساير حقوق شرعي و قانوني زوجه از سوي زوج باشد؛ ولي عسرت و تنگدستي زوج از پرداخت مهريه و حقوق مالي زوجه در دادگاه ثابت شود و رأي قطعي اعسار در اين خصوص صادر گردد، مانعي که براي اجراي صيغه طلاق وجود داشته منتفي و زايل شده و صيغه طلاق بدون تأديه مهريه و ساير حقوق مالي زوجه اجرا مي‌شود و واقعه طلاق در دفتر ثبت مي‌گردد. در نتيجه رأي قطعي اعسار مانع قانوني را بلااثر مي‌نمايد. 

يزدان‌زاده به رأي وحدت رويه شماره 663 مورخ 2 دي‌ماه 1382 هيئت عمومي ديوان عالي کشوراشاره کرد و گفت: حق طرح دعواي اعسار و مديون و محکوم‌عليه مانع توقيف و بازداشت وي مي‌گردد و با اين کيفيت حکم عسرت و تنگدستي مانع اجراي الزامات قانوني مالي شده و تا زمان استطاعت مالي معسر آن را بلااثر مي‌کند.

 ‌در قضيه مطروحه به لحاظ دادخواهي زوج مديون، دادگاه پس از رسيدگي قضايي تشخيص داده که زوج قدرت و توان پرداخت کل مهريه حال زوجه را دفعتاً واحده ندارد و به تجويز ماده 37 قانون اعسار و ماده 3 قانون نحوه اجراي محکوميت‌هاي مالي، حکم به عسرت زوج در تقسيط پرداخت مهريه صادر نموده و بخشي از اقساط مهريه هم به زوجه تأديه شده است. بنابراين مانع قانوني تمکين و ايفاي وظايف زوجيت با رأي قطعي و امر حاکم از مسير برداشته شده و حق حبس بلااثر گرديده است. مستنداً به مواد 1108، 1114 و 1102 قانون مدني زوجه ملزم و مکلف به تمکين از زوج مي‌باشد و معتقدم حکم قطعي اعسار مطلق در تأديه کل مهريه هم آثار حکم مشروحه را دارد.

رئيس شعبه سوم ديوان عالي کشور به ماده 642 قانون مجازات اسلامي اشاره کرد و گفت: امتناع زوج از تأديه نفقه زن در ايــن مــورد طـبــق رأي وحــدت رويــه شـمــاره 633 مـورخ 14 ارديبهشت‌ماه 1378 هيئت عمومي ديوان عالي کشور جرم نبوده و زوج قابل مجازات نيست. بنابراين رأي شماره 1370 مورخ 13 آبان‌ماه 1386 شعبه ششم دادگاه تجديدنظر استان اصفهان که متضمن اين معناست، مورد تأييد مي‌باشد.

تقسيطي که در اين 2 پرونده مورد بحث است، مبتني بر توافق نيست

دکتر يوسف‌زاده، قاضي ديوان عالي کشور با طرح اين پرسش که آيا تقسيط مهريه موجب اثبات حق حبس زوجه مي‌شود يا خير، بيان داشت: منطوق قسمت اخير ماده 1085 قانون مدني دلالت بر اين دارد که حال بودن مهريه مبتني بر توافق است و قهراً مفهوم آن هم که مؤجل بودن است، بر مبناي توافق خواهد بود. پس اگر تقسيط مهريه بر مبناي توافق باشد، مسلماً پاسخ به اين پرسش مثبت است؛ زيرا هنگامي که زن موافقت مي‌کند مهريه خود را به اقساط وصول کند، درحقيقت جزء‌جزء مهريه را مؤجل کرده است و توافق بر تقسيط از مصاديق مؤجل بودن مهريه و مسقط حق حبس خواهد بود؛ ولي تقسيطي که در اين2 پرونده مورد بحث است، مبتني بر توافق نيست؛ بلکه مبتني بر اعسار زوج و عسر و حرج است و توسط حاکم باوجود قبول زوجه برقرار مي‌شود و اراده حاکم نمي‌تواند جانشين اراده زوجه شود؛ زيرا شأن نزول الحاکم ولي ممتنع در مقام انجام تکليف است نه در مقام اجراي حبس؛ زيرا علي‌القاعده هيچ‌کسي را نمي‌توان به اجراي حق خودش اجبار کرد و اگر مواردي يافت شود، نادر و استثناست.

يوسف‌زاده با بيان اين‌که فقهاي اماميه استدلال کرده‌اند به اين‌که اعسار شوهر هرچند مانع مطالبه نفقه مي‌شود؛ اما حق حبس زن را که مستفاد از قواعد معاوضه است از بين نـمي‌برد، بيان داشت: تقسيط مهريه توسط دادگاه موجب مؤجل شدن مهريه نمي‌شود؛ زيرا اجلي که بدين‌گونه مهر تحميل شده است حاکي از اراده او و ثبوت حق حبس نيست. بنابراين رأي شعبه 19 دادگاه تجديدنظر استان اصفهان منطبق با موازين قانوني است و تأييد مي‌شود.

وقتي که زوجه اولين قسط از مهريه را گرفت

 بايد تمکين کند

حجت‌الاسلام‌والمسلمين علي‌اصغر باغاني، رئيس شعبه 13 ديوان عالي کشور به قاعده فقهي حرج اشاره کرد و گفت: وقتي زن در حرج باشد، با وجود <الطلاق بيده من اخذ بالساق> حاکم وي مي‌تواند طلاق زوجه را بگيرد. وقتي اين زن بذل مهر مي‌کند، در حرج است و در زندگي کردن در خانه مرد به فتنه و گناه مي‌افتد و مهرش را بذل مي‌کند. 

مرد، زن گرفته که رفع نيازهاي جنسي‌اش باشد و ديگر به گناه و فساد نيفتد. مهريه‌ها  نيز  سنگين است؛ هزار سکه،500 سکه. خوب مهريه اگر نقد باشد و زن بخواهد مهريه اش را مطالبه نمايد، فرض اين‌که 500 سکه نقد نيست، وقتي نقد نيست يعني به ذمه، گاهي هم در قباله‌نامه‌ها قيد مي‌کنند بر ذمه زوج. بسيار خوب وقتي اين طور هست که اين در ذمه او هست، حال زن مطالبه مي‌کند و مرد معسر باشد قانون اعسار مي‌گويد که نمي‌توان شوهر را به زندان انداخت. 

وي به  ماده 1085 قانون مدني اشاره کرد و اظهار داشت:  تا زماني که زن تمام مهر را نگيرد، حق حبس دارد؛ اما حال اگر زوج در حرج است، قانون اعسار مي‌گويد که تقسيط کن و اين معسر است. اعسارش که ثابت شد دادگاه او را الزام نمي‌کند که مهر را يکجا پرداخت نمايد؛ اما مرد در حرج است و اگر اين 500 سکه را طي 500 ماه پرداخت کند، چند سال طول مي‌کشد؟

 ‌ مرد زن گرفته که رفع نيازش بشود، سروسامان و زندگي و بچه داشته باشد. بايد 41 سال صبر کند، در اين صورت مرد در حرج واقع مي‌شود و وقتي در حرج افتاد به زنا و گناه مي‌افتد.

باغاني با بيان اين‌که طبق اين پرونده‌ها زوج در حال حاضر اقساط مهريه را پرداخت مي‌کند، گفت:  دادگاه بايد حکم به تمکين زوجه دهد و ما نبايد قاعده حرج را ناديده بگيريم.هنگامي که زوجه اولين قسط از مهريه را گرفت، ديگر بايد تمکين کند.بنابراين رأي شعبه ششم دادگاه تجديدنظر مورد تأييد مي باشد.

تقسيط مهر به موجب حکم اعسار مسقط

حق حبس زوجه نيست

ازگلي، مستشار شعبه ديوان عالي کشور گفت: وقتي قانون براي قاضي وجود دارد، براي صدور حکم ديگر نيازي به مراجعه به فتاوي فقها نيست و اين‌ قطعي است؛ اما قانون مدني خوشبختانه مبتني بر نظر مشهور فقهاست و براساس قواعد نظر داده شده و منشأ فقهي دارد. منشأ حق حبس خود عقد است و تا زماني که عقد به استحکام خودش باقي باشد، اين حق حبس وجود دارد و شخصيت افراد و طرفين عقد هيچ تأثيري در اين قضيه نخواهند داشت و اين در معامله بيع هم وجود دارد. 

تا وقتي عقد به استحکام خود باقي است، هيچ تغييري در حق ايجاد نمي‌شود. محور بحث در حال و مؤجل بودن مهر است که در قانون مدني هم به آن اشاره شده است.

اگر حکم اعسار صادر و تقسيط شد و زوج يک قسط را پرداخت بعد ملائت حاصل گرديد،‌آيا مي‌توانيم بگوييم که مهريه همچنان مؤجل است به همان اجل‌هاي تعيين شده در تقسيط؟ قطعاً اين گونه نيست؛ بلکه حال مي‌شود و قانون هم همين را مي‌گويد.

وي با بيان اين‌که با تقسيط مهريه مؤجل نمي‌شود، اظهار داشت: در مواقعي اخذ مهريه حال است، حبس طرف باقي است و از بين نمي‌رود. اگر اين مسئله تقسيط امر توافقي شد و اتفاقاً در فتواي آيت‌الله بهجت به همين اشاره شده که اگر يک قسط گرفته شد، ديگر آن وقت اين حق حبس از بين مي‌رود و اين همان مبناي توافقي بودن است؛ يعني براساس توافق اگر چنانچه تقسيط کردند حق حبس از بين مي رود، اما اگر به موجب اعسار مهريه تقسيط شد، با گرفتن يک قسط حق حبس از بين نمي‌رود.بنابراين بنده هم نظر شعبه نوزدهم دادگاه تجديدنظر را تأييد مي‌کنم.

با صدور حکم اعسار حق امتناع از تمکين از بين نمي‌رود

حـجـت الاسـلام والـمـسـلـمـيـن الـهـي، قاضي ديوان عالي کشوربيان داشت: وقتي عقد ازدواج  خوانده شد، مهريه براي زن ثابت مي‌ گردد و2  حق براي او هست؛ يکي حق مطالبه مهريه وديگري حق امتناع از تمکين تا گرفتن همه مهريه. اين2حق براي او حاصل مي‌شود. محل نزاع و محل بحث اين است که آيا به اصطلاح با صدور حکم تقسيط به نفع مرد هر2حق زن  از بين مي رود يا يکي از آنها؟

پاسخ اين قضيه اين است که هر 2 حق از بين نمي‌رود؛ بلکه تنها يک حق که حق مطالبه بود با صدور حکم تقسيط و اعسار طرف مقابل از بين مي‌رود؛ اما با صدور آن حق امتناع همچنان به قوت خود باقي است.

البته در ميان فقهاي گذشته تنها ابن ادريس نظرش اين است که به اصطلاح اعسار مرد از پرداخت مهريه حق امتناع  او را سلب مي‌کند که اين نظر را فقهاي ديگر رد کردند و جالب است که از فتواي آيت‌الله بهجت‌اين معنا حاصل نمي‌شود.

پـرسـشـي کـه از ايـشـان شـده طـوري بوده که اگر ايشان مي‌خواست پاسخ بدهد، بايد مي‌گفت: بله يا خير؛ ولي جوابي که ايشان داد جوابش طوري است که باز هم مسئله را روشن نمي‌کند.‌

پرسش اين است که اگر زوج معسر بود و تکليف دادگاه ملزم به پرداخت مهريه به صورت قسطي شد با توجه به اين که امروزه مهريه بالاست و پرداخت قسطي آن هم سالها طول مي‌کشد تا تمام شود، ‌آيا با اين وجود با فرض باکره بودن و عدم مواقعه زن حق دارد تا پايان قسط آخر تمکين نکند؟

 ‌ايشان مي‌توانست در پاسخ بگويد: بله يا خير؛ولي پاسخ اين پرسش را نداد. خودش يک فرع ديگري را بيان کرد و آن اين که اگر به تأجيل باشد؛ يعني محقق شود که مهريه‌اش مؤجل بوده و حال نبوده، بله. اگر به نحو شرعي ثابت شود که مهريه‌اش مؤجل بوده، آن زمان حق امتناع ندارد و به اصطلاح با دريافت اولين قسط حال اگر باشد، ببيند اولين قسط مهريه حال را مي‌گويد نه اولين قسط مهريه به اصطلاح مؤجل را ديگر حق امتناع از مواقعه ندارد. از فتواي ايشان هم استنباط نمي‌شود که مهريه مؤجل باشد. بنابراين آنچه را که شعبه 19 دادگاه تجديدنظر استان اصفهان رأي دادند و گفتند که با صدور حکم اعسار حق امتناع از تمکين از بين نمي‌رود، صحيح است. 

با تقسيط کردن مهريه و پرداخت اولين قسط  زوجه حق حبس ندارد

حجت‌الاسلام والمسلمين فاضل، قاضي ديوان عالي کشور بيان داشت: فرض کنيد در موقعي مهريه تقسيط شده و ماهي يک سکه پرداخت شود، براي مهريه هزار سکه‌اي هزار ماه طول مي‌کشد. خوب صبر کند تا هزار ماه ديگر تا اين خانم بعد از هزار ماه که تمام سکه‌هايش را گرفته تمکين کند، آيا اين امر باعث حرج زوج نمي‌شود، با دريافت اولين قسط حال اگر حال باشد، ديگر حق امتناع از مواقعه و تمکين را ندارد.

وي به ديدگاه آيت الله بهجت در خصوص حق حبس زوجه اشاره کرد و اظهار داشت:طبق استفتايي که از ايشان شده و ايشان به آن جواب داده‌اند، اين معنا را نمي‌رساند که بعد از گرفتن اولين قسط از مهريه حق حبس زوجه همچنان باقي است و اين در حالي است که آيات عظام مثل مکارم و .... گفته‌اند که با تقسيط کردن مهريه و پرداخت اولين قسط، زوجه حق حبس ندارد. بنابراين به نظر رأي شعبه19 دادگاه تجديد نظر استان  اصفهان با حقيقت نزديک‌تر است.

طبق نظريه فقهاي حق حبس زوجه پس از تقسيط مهر وجود دارد 

حجت الاسلام و المسلمين احمدي شاهرودي، مستشار شعبه ديوان عالي کشور بيان داشت: در ما نحن فيه کل مهر حال است. هيچ قسمتي از مهر مؤجل نيست و بحث ما در اين است که در اين 2 پرونده مهر حال است. 

وي حق حبس را در عقد  بيع نيز جاري دانست و بيان داشت: در عقد بيع اگر بيعي انجام شد مشتري به هنگام پرداخت ثمن گفت که ندارم بدهم، آنجا براي فروشنده حق حبس هست.  براي بايع نيز در مواقع عکس حق حبس وجود دارد.

وي در بخش ديگري از سخنانش به فتاوي فقها اشاره کرد و گفت: طبق نظريه فقهاي مشهور اعم از قدما و متأخرين حق حبس زوجه پس از تقسيط مهر وجود دارد،از اين رو رأي  شعبه 19 دادگاه تجديدنظر استان اصفهان مورد تأييد مي باشد.

معتقدم که اين از موارد سقوط حق حبس زن نيست

حجت الاسلام و المسلمين حسيني طباطبايي، مستشار شعبه ديوان عالي کشور بيان داشت: يکي از عمده مباحثي که در گذشته در فقه بوده، موضوع حرج است. حرج را غالب فقهاي قديم بيشتر در عرصه اعمال عبادي تجويز مي‌کردند؛ موضوع عسري که جديداً مطرح شده و اين عسر با حرج از همديگر تمايز دارد. اين موضوع عسر مربوط به حدود 150 سال اخير است؛ حتيفکر نمي‌کنم به بيش از 150 سال هم  برسد و راجع به مسئله طلاق از مباحث حرج استفاده نمي‌کنند.

وي افزود: درست است که عدم الوجدان دلالت بر عدم وجود نمي‌کند؛ چيزي که بعد از حکومت اسلامي در ايران به وقوع پيوست و ما براي حفظ حقوق زن در روابط حقوق خانواده بايد شرايط ضمن العقد را فرهنگ سازي کنيم.

ما اگر شرايط ضمن‌العقد را تبليغ و تفهيم کنيم و توسعه دهيم،  هيچ موقع اين مشکلات سراغ ما نمي‌آيد، منتها متأسفانه ما هميشه مي‌خواهيم از اصول علاجيه استفاده کنيم. براي حل اين مشکلات و معضلات اينجا چند بحث مطرح است؛ يک موضوع معسر و معسر بودن و تأييد آن در سقوط حق حبس، دوم تأثير نوع حال و مؤجل بودن تحويل و يا تعجيل آن و تأثيرش درخصوص سقوط حق حبس، سوم موارد سقوط حق حبسي که در فقه راجع به آن بحث کردند و چهارم حرج را از موارد سقوط حق حبس دانستند و درست است که سيد احکام نکاح و سيد عقود صلح هست.و شايد عده‌اي از آقايان انتقاد کنند به اين‌که شما چرا از مدارک و احکام هيچ مي‌خواهيد درخصوص نکاح تسري بدهيد و از آن استفاده کنيد.

وي تصريح کرد: تنها در مواردي که در فقه راجع به سقوط حق حبس است اين‌که زوجه ابتدا خودش را تسليم زوج مي‌کند، بعد از اين‌که تسليم کرد، ديگر نمي‌تواند استنکاف از تمکين نمايد؛ چون اصل را تقديم کرده است و با تسليم اصل موجب سقوط حق حبس مي‌شود. شايد يکي از مناقشاتي که تعدد تعابير فقهي في‌مابين فقهاست، مسئله عدم تعيين مهريه و نکاح دايم است که حکم آن، حکم مهرالمثل مي‌باشد؛ اما در نکاح انقطاعي، آنجا اگر اصل مهريه تبيين نشود از موارد بطلان عقد است و شايد آقايان آنجا چون در عقد نکاح دايمي مهريه را از مـوارد ارکان نمي‌ديدند؛ يعني وقتي که تصريح نمي‌کنند مهريه چقدر، پس در اينجا براي موضوع حبس هم ديگر قائل به حق حبس نمي‌باشند. از اين باب شايد آقايان نظرشان باشد، منتها درست است که سيره ائمه معصومين(ع) اين هست که در موقع نکاح مهريه را تحويل زوجه مي‌دادند؛ اما عرصه تعيين کردن مهريه در سيره عقد قرارداد و متعاقب آن است و شرط در اين عرصه اصلا دخالت نکرده؛اما اگر ما بياييم بگوييم که چون دارند مهريه‌ها را ما‌في‌الذمه يا بيش از حد استطاعت و توانشان مي‌کنند، پس بياييم موضوع حق حبس را ساقط بدانيم. اين مخالف با قاعده لاضرر و لاضرار است. اگر زوج به حرج مي‌افتد، آيا اين موجب اين است که حقوق زن را ضايع کنيم، با توجه به اين‌که يکي از مباحثي را که آقايان مطرح کردند قاعده فقهي آن‌<کان ميسر فنظرت الي فيسر اين ان کان ذو عسرت> است. اين موضوعش ناظر به عناوين دين است و اصلاً بحث آن راجع به موضوع حال نيست. با  توجه به اين مباحث پراکنده  معتقدم که اين از موارد سقوط حق حبس زن نيست، ولو اين‌که زوج نبايد با استدلال آقايان به حرج بيفتد. اين موجب سقوط حق حبس زن نيست،ازاين‌رو عقيده دارم که رأي شعبه 19  تجديدنظر صحيح است.

نظريه دادستان کل کشور

آيت‌الله دري نجف‌آبادي، دادستان کل کشور به شرح زير نظريه خود را اعلام نمود: درخصوص جلسه هيئت عمومي ديوان عالي کشور مورخ 22 مرداد 1387 در مورد طرح گزارش وحدت رويه رديف 87/3 نسبت به اختلاف‌نظر في‌مابين شعب 6 و 19 دادگاه‌هاي تجديدنظر استان اصفهان در استنباط از ماده 1058 قانون مدني، نظر اين‌جانب به عنوان دادستان کل کشور در 2 بند به شرح زير شامل مقدمه و نتيجه‌گيري جهت استحضار حضرت‌عالي و قضات حاضر در جلسه اعلام مي‌گردد.

مقدمه

همان‌طور که در طرح گزارش جلسه اعلام گرديده شعبه 6 دادگاه تجديدنظر استان اصفهان در پرونده مطرح شده به خواسته الزام به تمکين و ادامه زندگي مشترک زوج به طرفيت زوجه نظر خود را اين‌گونه اعلام کرده است: ....< با عنايت به اين که زوجه به صراحت تمکين خود را منوط به دريافت کل مهريه نموده و به حق حبس استناد کرده است، نظر به اين‌که نامبرده مهريه را مطالبه نموده و با احراز اعسار خواهان از پرداخت يکجاي مهريه، حکم به تقسيط صادر شده و خواهان در حال پرداخت اقساط است و حسب استعلام از اجراي احکام، خوانده نسبت به وصول اقساط اقدام نموده است، از اين رو تمسک به حق حبس و اناطه تمکين به دريافت کل مهريه با وضعيت اعسار خواهان از پرداخت يکجاي مهريه که مدت‌ها طول خواهد کشيد، عملاً موجب حرج براي زوج خواهد بود.

نظر به اين‌که حکم موضوع منوط نمودن تمکين به وصول مهريه در چنين حالتي اعسار خواهان و صدور حکم تقسيط به وسيله دادگاه در قانون مدني مبهم مي‌باشد، از اين رو به استناد اصل 167 قانون اساسي و با توجه به فتاواي مراجع عظام تقليد از جمله حضرات آيات محمدتقي بهجت، ناصر مکارم شيرازي، سيد عبدالکريم موسوي اردبيلي و حسين نوري همداني در اين مورد حق حبس ساقط مي‌گردد. از اين رو دادگاه دعواي خواهان را وارد دانسته، حکم به الزام خوانده به تمکين از زوج صادر و اعلام مي‌گردد.>

در دعواي مشابه شعبه 19 دادگاه تجديدنظر استان اصفهان، ايـن‌چـنـيـن اتخاذ تصميم شده است: ...< نظر به اين‌که اولاً، قانون‌گذار در ضمن ماده 1085 قانون مدني به صراحت نسبت به موضوع تعيين تکليف نموده و چنانچه مهريه حال باشد، به زوجه حق داده تا از ايفاي وظايفي که در مقابل شوهر دارد، امتناع نمايد و موضوع از شمول اصل 167 قانون اساسي خارج بوده و نمي‌توان با وجود صراحت قانوني به استناد فتاوي، غير از حکم قانون‌گذار را مورد حکم قرار داد.

ثانياً، درماده قانوني يادشده پرداخت مهريه به طور مطلق عنوان شده و به کل مهريه اطلاق دارد و پرداخت قسمتي از آن نمي‌تواند نافي حق حبس زوجه گردد.

ثالثاً، تصميم دادگاه مبني بر تقسيط مهريه وصف حال بودن مهريه را که در زمان انعقاد عقد نکاح، طرفين بر آن توافق کرده‌اند، نمي‌تواند تبديل به مؤجل نمايد.

رابعاً، زماني که قانون منتشر مي‌گردد، فرض بر اين است که آحاد جامعه نسبت به قانون عالم مي‌باشند و با آگاهي از اين حق، زوجين نسبت به انعقاد عقد نکاح اقدام نموده‌اند و به عنوان يک حق مکتسب براي زوجه، تصميم بعدي دادگاه مبني بر تقسيط مهريه نمي‌تواند حق مذکور را ضايع نمايد.

به علاوه زوج با علم و اطلاع از چنين حقوقي اقدام به تعيين مهريه نموده است و عدم بضاعت وي نمي‌تواند حق زوجه را در اين خصوص ساقط نمايد...> با توجه به مراتب به شرح زير نظريه خود را اعلام مي‌نمايد:

نظريه 

زن مي‌تواند تا مهريه او تسليم نشده از ايفاي وظايفي که در مقابل شوهر دارد، امتناع کند. مشروط بر اين‌که مهر او حال باشد و اين امتناع مسقط حق نفقه نخواهد بود. (ماده 1085 قانون مدني)

يجوز ان يجعل المهر کله حالاً - اي بلااجل- و مؤجلاً و ان يجعل بعضه حالاً و بعضه مؤجلاً و للزوجه مطالبه الحال في کل حال بشرط مقدره الزوج و اليسار. بل لها ان تمتنع من التمکين و تسليم نفسها حتي تقبض مهرها الحال. سواء کان الزوج موسراً و معسراً، نعم ليس لها الامتناع فيما لو کان کله او بعضه موجلاً و قد اخذت بعضه الحال. (تحرير الوسيله، جلد دوم، کتاب النکاح، فصل في مهر، مسئله 11)

پرداخت دين نقداً يا به اقساط ممکن مي‌باشد. تقسيط دين اعم از مهر يا غير آن يا با توافق طرفين است يا طبق قانون اعسار که در اين صورت مديون بايد مطابق قانون اعسار عمل نمايد. اصل مهريه حق مکتسب است نه حال بودن آن و پرداخت مهريه شرعاً و عرفاً منوط به مطالبه و عندالقدره و عندالاستطاعه است. 

ادعاي توافق برحال بودن در زمان عقد نيز اولاً، صحت ندارد و به فرض صحت شامل اثبات اعسار و تقسيط آن نمي‌شود.

در عرف جامعه نيز اصل بر عدم حال بودن مهريه است و بلکه بر حال شدن مهريه عندالمطالبه دلالت دارد. اين قبيل موارد احکام شرعي است و معيارهاي شرعي بر آن حاکم است و نمي‌توان به بهانه اجمال يا ابهام قانون به تفسيرهاي گوناگون استناد نمود. مصالح اجتماعي و تحکيم پيوندهاي خانوادگي و پرهيز از طلاق و فساد نيز ايجاب مي‌کند که با اثبات اعسار و تقسيط پرداخت مهريه،زوجه به تکاليف و وظايفي که در مقابل زوج دارد، عمل نمايد و تقسيط مهريه مجوز عدم تمکين زوجه نمي‌شود. 

به علاوه حق تمکين از لوازم و شرايط ذاتي عقد نکاح مي‌باشد و تمکين حق مطلق است، جز در مواردي که خلاف آن احراز شود و عقد نکاح را نبايد به مفهوم معاوضه و مبادله مهر با بضع تفسير و تبيين کرد.

موضوع تقاضاي مهر و اعسار زوجه و عدم امکان پرداخت حق خاص است و محدود به شرايط امکان است و در صورت شک يا ابهام حق مطلق از بين نمي‌رود و دليلي بر نفي حق مطلق و وظايف ذاتي و احکام اوليه ازدواج و نکاح نمي‌باشد.

وانگهي قانون اعسار، قانون خاص و از عناوين ثانويه است و حاکم بر قوانين عامه است و در صورت اعسار عملاً زوج با تکليفي مواجه نمي‌باشد و در محدوده خاص به اعسار عمل مي‌کند نه اين‌که قوانين اوليه را از جهات ديگر منهاي جهت اعسار محدود نمايد و فرض آن است که حکم اعسار نيز طبق قانون و توسط محکمه اصدار يافته است.

مـشـکـل مـهـريـه‌هـاي غـيـرمـتعارف و سوءاستفاده نيز بايد توسط شرايط ضمن عقد و راهکارهاي ديگر برطرف شود. در اين مورد نيز امکان عسر و حرج براي زوجه نيز ميسر است و مصالح خانوادگي و اجتماعي ايجاب مي‌کند که ارتباط زناشويي برقرار شود.

در ضمن در اين مورد مطالبه نسبت به اقساط مهريه است نه اصل مهريه و خواهان در حال پرداخت اقساط است و حسب استعلام از اجراي احکام، خوانده نسبت به وصول اقساط اقدام نموده است. همان‌طور که قسمت اخير در رأي شعبه 6 تجديدنظر آمده است.استدلال‌هاي شعبه 19 نيز موجه به نظر نمي‌رسد؛ اولاً، ماده 1085 صراحت ندارد در مورد پرونده و تقسيط براساس حکم محکمه و بلکه به صورت مطلق را مي‌گويد که حال باشد يا مؤجل (متن شرايع و نظر صاحب جواهر نيز مربوط به صورت مطلق است نه موضوع مورد بحث ما) و قانون صراحت ندارد، والا اختلاف شعب نيز معنا نداشت. از اين رو ادعاي صراحت بلاوجه است.

استنباط اين‌که مهريه نيز بر کل مهريه اطلاق مي‌شود و ادعاي اين‌که پرداخت قسمتي نمي‌تواند نافي حق حبس زوجه گردد، اول الکلام است و بلکه ادعاي بدون دليل است.

اين‌که گفته تصميم دادگاه مبني بر تقسيط مهريه وصف حال بودن مهريه که در زمان عقد نکاح طرفين بر آن توافق دارند، نمي‌تواند تبديل به مؤجل نمايد. اين هم صحيح نمي‌باشد؛ چون وصف حال بودن مهريه و توافق طرفين بر آن شامل صورت اعسار نمي‌شود و مهريه‌هايي که در دهه‌هاي اخير در دفترچه‌ها ذکر مي‌شود، نوعاً امکان پرداخت به صورت حال را ندارند و توافق نيز معلوم نيست، بلکه عندالقدره و الاستطاعه است. اين‌که انتشار قانون دليل بر علم به قانون است يا حق مکتسب است، ترديدي در حق مکتسب بودن نمي‌باشد، بلکه فرض تقسيط توسط مرجع ذي صلاح است و حقي نيز ضايع نمي‌شود. 

چطور عدم بضاعت زوج موجب مي‌شود تا زوجه فرد غيرملئي را زنداني کند. زنداني کردن فردي که ملائت ندارد، خود خلاف شرع است. فرض اين است که زوج از اول نيز واجد نبوده يا دچار سانحه و حادثه شده، آيا باز حکم به محبوس کردن زوج مي‌نماييم. اين با سياست‌هاي حبس زدايي نيز منافات دارد.

در هر صورت نظر به جهات يادشده نظر شعبه 6  دادگاه تجديدنظر استان اصفهان مورد تأييد مي‌باشد. ساير مسائل نيز بايد براساس مقررات ديگر پيگيري شود.

 
د: رأي شماره 708ـ 22/5/1387 وحدت رويه هيأت عمومي

به موجب ماده 1085 قانون مدني زن مي‌تواند تا مهر به او تسليم نشده از ايفاء وظايفي كه در مقابل شوهر دارد امتناع كند، مشروط بر اينكه مهر او حال باشد. ضمناً در صورت احراز عسرت زوج، وي مي‌توانـد كه مهر را به نحو اقسـاط پرداخت كند. با توجـه به حكم قانوني ماده مذكور كه مطلق مهر مورد نظر بوده و با عنايت به ميزان مهر كه با توافق طرفين تعيين گرديده، صدور حكم تقسيط كه صرفاً ناشي از عسر و حرج زوج در پرداخت يك جاي مهر بوده مسقط حق حبس زوجه نيست و حق او را مخدوش و حاكميت اراده وي را متزلزل نمي‌سازد، مگر به رضاي مشاراليها، زيرا اولاً حق حبس و حرج دو مقوله جداگانه است كه يكي در ديگري مؤثر نيست. ثانياً موضوع مهر در ماده مزبور دلالت صريح به دريافت كل مهرداشته و اخذ قسط يا اقساطي از آن دليل بر دريافت مهر به معناي آنچه مورد نظر زوجه در هنگام عقد نكاح بوده، نيست. بنابه مراتب رأي شعبه 19 دادگاه تجديدنظر استان اصفهان كه موافق با اين نظر است منطبق با قانون تشخيص مي‌شود.
اين رأي بر طبق ماده 270 قانون آيين‌دادرسي دادگاههاي عمومي و انقلاب در امور كيفري در موارد مشابه براي دادگاه‌ها و شعب ديوان عالي كشور لازم‌الاتباع مي‌باشد.
 

 
 
   
       
نظر شما در مورد این خبر
نام
 
نظر
 
 
  
       
نظر کاربران در مورد این خبر :
سعيد مددي
نام :
 
تقسيط مهريه نافي حق حبس زوجه نيست .
مصالح خانواده و بقاي خانواده هم مهم نيست.
حرج زوج در مدت 41 و عملاً عذب ماندن او در اين مدتي كه بايد مهريه 500 سكه اي را پرداخت كند هم مهم نيست.
اينكه اين وحدت رويه كاملاً غير عقلايي و مضحك است اين هم مهم نيست
پس گور پدر ازدواج و .....
نظر :
 

مهدي
نام :
 
جناب آقاي محمود صميمي اگر لطف نموده و كليه استفتائات را به اين ايميل ارسال نماييد خدمت بزرگي انجام داديد چون بنده در نظر دارم كليه استفتائات را جهت اطلاع عموم در وبلاگ قرار دهم .
پيشاپيش از محبت شما بسيار ممنونم
gonahhargez@yahoo.com
يا علي
نظر :
 

ناشناس
نام :
 
يعني با تقسيط مهريه حق حبس ساقط مي‌شود يا خير؟
نظر :
 

ناشناس
نام :
 
مثل اينكه اكثريت توي جلسه خواب بوده‌اند
نظر :
 

علی اصغر ساسانی
نام :
 
با این اوصاف باید استفاده از حق حبس را هم به یکی از طرق انحلال نکاح افزود !!!
طرق انحلال نکاح عبارتند از : 1. طلاق 2. فوت یکی از زوجین 3. استفاده از حق حبس
این رای یعنی رای به انحلال خانواده
براستی کدام مرد عاقلی حاضر خواهد شد که 41 سال فقط مهریه و نفقه بدهد و 41 سال صبر کند تا بعد از آن زن به خانه او تشریف فرما شود آن هم اگر بیاید چون قانون گذار در این خصوص هیچ حمایتی ازمرد نمی کند به این دلبل که حکم الزام به تمکین قابل اجرا نیست و بزور پاسبان و ژاندارم هم نمی توان زن را وادار به تمکین نمود !!!
این رای یعنی اجبار مرد به طلاق
با طلاق حداقل هم تکلیف مردروشن می شود در ثانی از تادیه نصف مهر معاف می شود ثالثاً مجبور نیست 41 سال بی خود و بی جهت به یک زن ناصالحی که فقط اسماً زن اوست نفقه بدهد!!!
و البته این رای راه را برای زنان کلاهبردار باز می کند چون می توانند از حق حبس استفاده نموده و مرد را بلافاصله مجبور به طلاق نموده و ضمن حفظ بکارت به فکر ازدواج های بعدی و صدور اجراییه های بعدی باشند .
براستی این که گفته اند کل ما حکم به الشرع حکم به العقل و ... یعنی این ؟؟ یعنی اگر حکمی صادر کردیم که صدرصد مغایر با عقل و منطق بود مشکلی ندارد !!!
یاد یک قضییه ای افتادم یک مردی مسکر خورده بود قاضی حکم به هزار شلاق داده بود
مرد گفت آقای قاضی شما یا شلاق نخوردید یا شمارش بلد نیستید !!!
حالا بعضی ها یا شمارش بلد نیستند و نمی دانند که 41 سال یعنی یک عمر یا این که مفهوم ازدواج و فلسفه آن را نمی دانند
مرد ازدواج کرده که سرو سامانی بگیرد وعملاً زن و بچه داشته باشد نه اینکه بگوییم شما بالقوه زن دارید و پس از 41 سال فعلیت پیدا خواهد کرد
نمی شود به مرد گفت شما آرزوی صاحب فرزند شدن را با خود به گور ببرید
نمی شود به مرد گفت شما نفقه و مهریه این زن اسمی را بدهید و نیازهای روحی و جنسی خود را با دیگران و از طریق روابط آزاد برطرف نمایید!!!
نمی شود به زن گفت شما مهریه و نفقه را از مرد اسمی و شناسنامه ای خود بگیرید و نیازهای دیگر را از طرق دیگر مرتفع کنید و اگر دوست داشتید مادر شوید باز از طریق مردان دیگر به این خواسته برسید!!!
براستی آنها که می گویند اگر با پرداخت اقساط مهریه حکم به تمکین زوجه بدهیم حق زن ضایع می شود وقتی با استعلامی هم که از دایره اجرا شده زوج در حال پرداخت اقساط مهریه هست حکم به تمکین چه حقی را از زوجه پایمال می کند !!!
براستی این رای چه مناسبتی با شعار تحکیم مبانی خانواده و تشیید مبانی خانواده و تعمیق روابط محبت آمیز زن و مرد و حفظ کیان خانواده و پرهیز از طلاق و ایجاد آرامش و مودت و رحمتی که در قرآن کریم هدف از ازدوج بیان شده دارد آیا کسی می داند !!!
نظر :
 

ناصر زمانی
نام :
 
از کامنت بسیار مفید جناب محمود صميمي بسیار متشکریم
این استفتاءات بروشنی ظهور در سقوط حق حبس در صورت تقسیط مهریه دارد
حال فلسفه این رای اخیر هیات عمومی دیوان عالی کشور که کاملاً مغایر شرع و نظر مراجع عظام هم هست چیست ؟ الله اعلم !!!!!!!!
نظر :
 

ع ح کارشناس ارشد حقوق خصوصی و مجتهد
نام :
 
1-انچه مسلم است این است که حق حبس برای متعاقدین وجود داردوالزام یک نفر از متعاقدین به تسلم عوض (که در اینجا زوج ملزم به پرداخت مهریه است)بدون اینکه طرف دیگر ملزم به تسلیم معوض شود(زوجه ملزم به تمکین شود)ابعد الاشیاء از عدالت وقوانین وشرع است پس حق حبس یا باید برای زوجین باشد یا هیچکدام(منبع جواهر الکلام_مسالک الفهام_سرائر ابن ادریس_...)
2-استفاده از عسر و حرج مخصوص زن نیست در مثل این موارد که مردم دخترشان را فقط برای توقیف اموال دیگران به عقد در می اورند و در صورتی که زن ملزم به تمکین نمیشود و مرد حق ازدواج مجدد ندارد آیا در اینجا مرد در عسر وحرج نیست
3)فتوای اکثر مراجعی که در اعلمیت انها شبهه ای وجود ندارد خلاف این قوانین است
4_تمامی قوانین خانواده مخالف ضروریات فقه است مرد برای ازدواج مجدد احتیاج به اذن هیچ کس ندارد نه حاکم نه زن(رجوع شود به مکاسب شیخ انصاری_مبحث شروط
شرایط ضمن عقد)
5-به اسم مصلحت احکام شرع در مجمع مصلحت نسخ میشود وآراء فقهای شورای نگهبان دور زده میشود
6_-این احکام توسط پیامبر از طرف خدا وضع شده آیا -اعوذ بالله- پیامبر جاهلتر از شما به مصلحت بود که شما مصلحت را در غیر ان میدانید؟
7-این همان دین موعودی است که در روایات ظهور ان در اخرالزمان وعده داده شده که در ان اسلام به اسم اسلام نسخ و مسخ میشود
8-خدایا اینها دل امام زمان را خون کردند و خود را بی نیاز از او میدانند
نظر :
 

سجادی فر
نام :
 
اینکه برخی از آقایان نکاح را بمعاوضه مهر و بضع تفسیر می کنند واقعاً شرم آور است
اینکه برخی می گویند چون در بیع اعسار مشتری مانع از حق حبس بایع نمی شود پس بنابراین اعسار زوج هم مانع از حق حبس زوجه نمی شود و ازاین دست استدلالات موجب تاسف است !!!
بیع کجا و نکاح کجا !!!
بر خلاف عقد بیع
در نکاح شخصیت طرف علت عمده عقد است
نکاح جزو عقود مسامحه ای نه مغابنه ای
بسیاری از قواهد عمومی قراردادها در نکاح راهی ندارد چون حق فسخ – اقاله – تعلیق – نکاح جزو عقود غیر مالی است و ....
همه این بیانگر این است که قیاس نکاح با بیع قیاسی است مع الفارق !!!
نظر :
 

م - س
نام :
 
آقایان فکر نمی کنند اگر روزی همه زنان بخواهند از حق حبس استفاده کنند چه اتفاقی می افتد !!!
آقایانی که می فرمایند قانون در این مورد صراحت دارد کسی نیست به آنها بگوید اگر قانون صراحت داشت آراء متناقضی صادر نمی شد پس چگونه منکر اختلافی بودن این موضوع هستند!!
آقایانی که می گویند اگر با تقسیط حکم به تمکین دهیم حق زوجه ضایع می شود مگر نمی دانند که زوجه هر موقع بخواهد می تواند صداق را مطالبه کند پس چه حقی از زوجه ضایع می شود
آیا اگر تمکین نمود دیگر نمی تواند مطالبه کند !!!
اینکه تمکین از آثار ذات عقد و بلکه مقتضای ذات عقد است بدان معنی است که ما آن را 41 سال معلق کنیم !!!
زوج از کجا باید احراز کند که واقعاً قصد زوجه تداوم زندگی مشترک است یا فقط رسیدن به مهریه و نفقه !!!
در حالی که اگر با تقسیط حکم به تمکین شود معلوم میشود که قصد زوجه از این اقدام چه بوده و مرد هم می تواند تکلیف خود را بداند و اگر زوجه حاضر به تمکین بود زندگی تداوم می یابد و اگر حاضر به تمکین نبود مشخص می شود که قصد او از عقد فقط رسیدن به مهر و نفقه بوده و مرد می تواند خود را از این بلاتکلیفی برهاند
آیا اگر روزی قرار شود بین رسیدن به مهر و تداوم و قوام زندگی مشترک یکی را انتخاب کنیم و الاهم فالاهم کنیم براستی کدامیک ارجح است ؟
نظر :
 

محمود صميمي
نام :
 
استفتائات فوق‌الذكر تنها بخشي از كل استفتائات گرفته شده مي‌باشد و بنده اصل استفتائات با ذكر شماره آنها براي ارجاع و پيگيري(تعداد 22 استفتاء از مراجع مختلف )، براي سايت وكالت ارسال نمودم كه از مسئولين سايت خواهش مي‌نمايم جهت روشن شدن اذهان و مشخص شدن غير شرعي بودن رأي اخير در سايت عين آنها را نمايش دهند
با تشكر فراوان
نظر :
 

نعیمی
نام :
 
این رای کاملاً مغایر با عقل سلیم است !!!
من با هر کسی که مطرح کردم فکر میکردند میخواهم مزاح کنم
عرض می کردم که من قصد شوخی ندارم ولی این رای وحت رویه بیشتر شبیه طنز و مطایبه است تا واقعیت راستش هنوز هم باورم نشده با خودم میگویم شاید این هایی که میگویند اضغاث احلام و خوابهای پریشانی است که تعبیر نخواهد شد
و اینگونه خود را تسکین می دهم
یا خـــــــــــــــــــــــــــــــدا
نظر :
 

اسدلله
نام :
 
خوب بید
نظر :
 

عباس
نام :
 
آقاي محسن منظور شما از اينكه مي‌گوييد «اقایان این همه حمایت میشونداز سوی مقنن» چيست؟
نكند منظور شما همان ماده‌اي است كه بيان مي‌كند مرد فكر مي‌كند كه هر وقت بخواهد مي‌تواند زن خود را طلاق دهد!!!!!
اگر قانون ديگري هم سراغ داريد بفرماييد.
به نظر مي‌رسد به شما هم چنين تلقين كرده‌اند كه قانون به نفع مردهاست.
نظر :
 

محمود صميمي
نام :
 
جالب تر آنجاست كه نظر آقايان را با نظر فقها و مراجع عظام شيعه مقايسه كنيد

سئوال :
اگر زوج معسر بود و به تکليف دادگاه ملزم به پرداخت مهريه به صورت قسطي شد، با توجه به اين که امروزه مهريه ها بالا است و پرداخت قسطي آن هم سال ها طول مي کشد تا تمام شود، آيا اين وجود با فرض باکره بودن و عدم مواقعه، زن حق دارد تا پايان قسط آخر تمکين نکند؟

پاسخ مقام معظم رهبري:

حق امتناع از نزديكى شوهر با او را دارد ولى از ساير استمتاعات حق ندارد امتناع نمايد وگرنه ناشزه محسوب مى‌شود.


پاسخ آيت ا... العظمي مكارم شيرازي:

در فرض سئوال با پرداخت اولين قسط زن بايد تمکين کند.

پاسخ آيت ا... العظمي بهجت:
اگر تأجيل رافع حق مطالبه، به نحو شرعى محقق شد، با دريافت اوّلين قسط ـ حالّ اگر باشد ـ ديگر حقّ امتناع از مواقعه ندارد.

پاسخ آيت ا... العظمي منتظري
چنانچه براي مهريه مذكور در ضمن عقد مهلت تعيين نشده باشد و ظهور در حال داشته باشد زوجه مي‌تواند قبل از دريافت مهريه از تمكين امتناع نمايد. ولي چنانچه هر چند از قرائن و شواهد معلوم شود كه بناي طرفين در حال عقد بر تأخير بعض يا همه مهريه بوده است و يا امتناع زوجه از تمكين تا دريافت كامل مهريه برخلاف شرط ارتكازي در حال عقد بوده است در اين صورت زوجه حق امتناع ندارد. بنابراين در مهريه‌هاي سنگين در زمان ما كه در حال عقد براي طرفين معلوم اسنت داماد نمي‌تواند همه‌ آن را به اين زودي‌ها بپردازد و در ضمن، عقد نيز بنا بر تأخير تمكين تا دريافت كامل مهريه در جهت سعادت و مصلحت زوجه نيست زوجه نمي‌تواند تمكين خود را متوقف بر دريافت همه مهريه نمايد و به بهانه عدم دريافت كامل مهريه از تمكين امتناع كند بلكه همين كه زوج در حدي كه براي او ميسور است اقدام به پرداخت مهريه نمايد زوجه نمي‌تواند بيش از مقدار متعارف تمكين را به تءخير بيندازد، مگر اين كه معلوم شود زوج قصد پرداخت بقيه مهريه را ندارد.


پاسخ آيت ا... العظمي سيستاني:
با اخذ قسمتي از آن بايد تمكين كند

پاسخ آيت ا... العظمي شبيري زنجاني:

پس از تقسيط و اطمينان زوجه به پرداخت مهريه، بايد تمکين نمايد


پاسخ آيت ا... العظمي نوري همداني:
چنانچه در محكمه قضائي چنين قراردادي تحقق يافته با پرداخت برخي از اقساط ، زوجه حق امتناع از تمكين را ندارد و بايد بر شوهر خويش تمكين نمايد.

پاسخ آيت ا... العظمي سيد محمد حسينى شاهرودى:
در مفروض سئوال حق ندارد از تمكين خودداري نمايد.


پاسخ آيت ا... العظمي علوي گرگاني:
با فرض ثبوت اعسار و آمادگي زوج براي پرداخت مهر به صورت اقساط و آغاز در پرداخت اقساط زن حق منع تمکين را ندارد

پاسخ آيت ا... العظمي سيد صادق حسيني شيرازي
در فرض سؤال ـ چنانچه مرتكز چنين باشد ـ تمكين واجب است.


پاسخ آيت الله العظمي بيات زنجاني
در فرض فوق، به نظر مي‌رسد با صدور حكم دادگاه، زن به حق خود رسيده و شرعاً حق ممانعت از تمكين ندارد.


پاسخ آيت ا... العظمي حاج سيد عزالدين حسيني زنجاني
خير حق ندارد تمكين نكند


پاسخ آيت ا... العظمي سيد علي حسيني ميلاني
در فرض مذكور حق عدم تمكين ندارد


پاسخ آيت ا... العظمي غروي علياري
نمي‌تواند تمكين نكند
نظر :
 

منصوري
نام :
 
حق حبس از آنجا نشأت مي‌گيرد كه عقد نكاح را از عقود معوض فرض مي‌كنند و مهريه را عوضي در مقابل بضع(آلت جنسي زن) مي‌دانند. براي اينكه متوجه شويد كه با اين فرض چه تناقضي پيش مي‌آيد سئوال زير را از مراجع تقليد بپرسيد يا در فقه جستجو كنيد
سئوال: با توجه به اينكه مهريه عوضي است در مقابل بضع، اگر زوج و زوجه در شرايط ضمن عقد توافق كنند كه تمكين خاص صورت نگيرد آيا ديگر مهريه‌اي به زوجه تعلق مي‌گيرد يا خير؟
نظر :
 

عبدلي
نام :
 
در صدور راي وحدت رويه اي كه در حكم قانون بوده و بر اساس ماده 271 ق.آ.د.ك بي اثر نمي شود مگر به موجب قانون چرا نبايد نظر اكثريت مراجع عظام ناديده گرفته شود براستي كسي مي دادند ؟
نظر :
 

عباسي
نام :
 
جالبه!!!!
خيلي جالبه!!!!
نظر :
 

محسن
نام :
 
سلام.خدمت دوستان.کسی که در شهر و در جایی که تلوزیون روزنامه وغیره هست .دیگر نمیتواند به جاهل بودن استناد کند.این شخص جاهل مقصر هست.وجاهل مقصر طبق نظر علما مسئول هست.در قرن 21 به نظر اینجانب جهل به قانون دیگر قابل استناد نیست.و تا زمانی هم که قانون هست جایی برای استفتا ئات نیست.زوجه که خبری از توانایی مالی زوج ندارد.و خود زوج فقط با خبر است.باید کمی هم انصاف داشت اقایان این همه حمایت میشونداز سوی مقنن.حال حق حبس که قانونن و انصافا حق زوجه هست نباید اینقدر مورد بی مهری واقع شود
نظر :
 

م - س
نام :
 
جناب منصوری فرمایش شما کاملاً صحیح است و جوهره مطلب همین است.
مایه همه بدبختی ما همین است که آقایان همه چیز را به بضع ارتباط می دهند می گویند نفقه در مقابل تمکین است و اگر تمکین نکرد نفقه تعلق نمی گیرد
در مورد مهریه هم میگویند اگر دخول واقع نشود نصف مهر مستقر میشود و اگر واقع شد تمام آن ...
می بینید همه چیز را به بضع و استمتاع جنسی ارتباط می دهند
در حالیکه اصلاً چه کسی گفته استمتاع جنسی یکطرفه است؟
آیا علم ایا مسئله را تایید میکند ؟
آیا این حرف مبتنی بر داده های علمی است ؟
جناب منصوری این جملات داخل کوروشه را از همین متن بالا و از فرمایشات آقایان که بر اساس همین استدلال چنین رای را صادر نموده اند کپی و پیست کردم
به عبارت اصل عنایت بفرمایید که چه چیزی را اصل می دانند و اصل میخوانند به والله شرم آور است

[وي تصريح کرد: تنها در مواردي که در فقه راجع به سقوط حق حبس است اين‌که زوجه ابتدا خودش را تسليم زوج مي‌کند، بعد از اين‌که تسليم کرد، ديگر نمي‌تواند استنکاف از تمکين نمايد؛ چون اصل را تقديم کرده است و با تسليم اصل موجب سقوط حق حبس مي‌شود]
نظر :
 

نام :
 
بسم الله الرحمن الرحیم
اصل 4 قانون اساسی(شعار محض):کلیه قوانین ومقررات مدنی جزائی ...بایدبر اساس موازین اسلامی باشد.
آیات وروایات تعدد ازواج:
1-فانکحوا ما طاب لکم من النساءمثنی وثلاث ورباع(النساء4)
2-احل لکم ما ملکت ایمانکم(النساء34)
3-فی روایه محمد بن قیس عن ابی جعفر (علیه السلام )قال:قضی امیر المومنین فی امراه تزوجها رجل وشرط علیها وعلی اهلها ان تزوج علیها او هجرها او اتی علیها سریه فهی طالق فقال (علیه السلام)شرط الله قبل شرطکم ان شاء وفی بشرطه وان شاءامسک امراته وتزوج علیها...(وسائل الشیعه ج21 ص277 باب20 از ابواب مهور حدیث 6)
ثرجمه :امام صادق فرمود:حضرت علی در مورد زنی که شرط کرده بود که اگر مرد ازدواج مجدد کرد زن میتواند طلاق بگیرد چنین حکم کردند که مرد میتواند به شرط عمل نکند چون مخالف حکم خداست و مرد میتواند ازدواج مجدد بکند بدون اینکه زن بتواند طلاق بگیرد.
احادیث دیگر در این موردوسائل الشیه ج21ص289-وسائل ج18ص267وسائل ج21ص300و...
صریح این روایات این است که تعدد ازواج حکم مسلم شرعی غیر قابل اسقاط است ولی جالب است بدانید مخالف این ایات و روایات در قانون حمایت خانواده و عقدنامهها امده است
حال با مقایسه این روایات وصریح ایات با قوانین موجود در میابیم که اصل 4 قانون اساسی شعاری بیش نیست
چند تذکر1-حقوق زن در قانون - نفقه - مهریه -حق حبس-نحله-حال اگر قانون تعدد ازواج نسخ شود حاصل ان مطالبه مهریه نفقه نحله ودر نتیجه حبس زوج یعنی عدم عدالت در قوانین
2-حقوق شرعی ناشی از طبیعت است و قوای جنسی مرد از زن قویتر است و تعداد مردها به خاطر امراض .حوادث وجنگها کمتر از زنان است یعنی عذب ماندن عدهای از
نظر :
 

م - س
نام :
 
زوجه که خبری از توانایی مالی زوج ندارد و خود زوج فقط با خبر است
جل الخالق!!!!
عجب استدلالی !!!!
نظر :
 

م-س
نام :
 
اصلاً کی گفته نکاح یک عقد معوض است تا بتوانیم احکام معاوضه را جاری کنیم !!!
اگر نکاح عقد معوض است پس چرا عدم تعیین مهر هیچ خللی به نکاح وارد نمی کند؟
حتی می توان شرط عدم مهر نمود که باز در این حالت نکاح صحیح خواهد بود
می توان نسبت به مهر حق فسخ گذاشت
پس نکاح معاوضه مهریه و بضع (آلت جنسی) نیست و این گونه استدلالات فقط در شان جوامع بّدّوی است !!!
نظر :
 

علیاری
نام :
 
تناقضی آشکار !!!
اگر عدم اطلاع مسقط هیچ تکلیفی نیست؟
پس چرا به ناآگاهی زوجه از وضعییت زوج استناد می کنید و چطور به عدم اطلاع زوجه استناد می کنید!!!!
و آنگهی آیا زنی پیدا می شود که خود و حتی خانواده اش از وضعیت مالی زوج کاملاً بی خبر بوده باشد و نداند که زوج توانایی پرداخت 500 سکه را یکجا دارد یا ندارد؟
ثالثا وقتی از دو دادگاه در موارد مشابهی رای متفاوت و متناقضی صادر شود بر اساس ماده 270 ق.آ.د.ک به دیوان عالی کشور جهت صدور رای وحدت رویه ارجاع می شود چون یک نظر اختلافی است و در این مورد نظر فقها و مراجع عظام تعیین کننده خواهد بود.
و چون رای وحدت رویه براساس ماده 271 همین قانون در حکم قانون است و بر اساس اصل چهارم قانون اساسی تمامی قوانین باید بر اساس موازین شرعی باشد و لذا این رای کاملاً مغایر با نظر اکثریت فقهاء و خاصه مقام معظم رهبری بوده و فاقد وجاهت شرعی و قانونی است.
والسلام
نظر :
 

محسن
نام :
 
با سلام.دوستان لطف بفر ما یند استفتائات را که از اقای بهجت و مکارم و نوری همدانی هست را خوب بخوانند.در انجا موقعی را بیان نموده اند که زوجه با رضایت خود توافق نموده است موجب از بین رفتن حق حبس است.نه زمانی که قاضی بدون رضایت زوجه حکم بر تقسیط میدهد.این رای نه خلاف قانون ونه خلاف شرع هست.شخصی که در شرف ازدواج هست باید عقلایی فکر نماید و بعد مهریه را معین نماید.و لازم به ذکر است زوجی که با علم بر این موضوع مهربه ای معین مینماید که در توانش نیست و موجب اعمال حق حبس زوجه میگردد بنا بر قائده اقدام باید حرج را هم تحمل نماید چون از اقدام خودش نشئت گرفته.
نظر :
 

سعيد
نام :
 
خواهشمند است هر كس مي‌تواند پاسخ سئوال مرا بدهد
اصل چهارم قانون اساسي صريحاً اعلام مي‌كند كه كليه قوانين و مقررات حاكم در كشور بايد براساس موازين اسلامي باشد و تشخيص تطابق يا عدم تطابق بر عهده شوراي نگهبان است.
از اصل فوق اينگونه استفاده مي‌شود كه حتي آراء وحدت رويه نيز بايد براساس موازين اسلامي و شرع مقدس تدوين شود.
همانگونه كه مستحضريد اخيراً ديوان عالي كشور اقدام به صدور رأي وحدت رويه به شرح ذيل نموده است:«تقسيط مهريه نافي حق حبس زوجه نيست»
ليكن با استفتائاتي كه بنده از مراجع عظام شيعه به شرح ذيل نمودم به نظر مي‌رسد در رأي فوق موازين اسلامي لحاظ نشده است.
حال سئوال اينجاست كه
1- آيا اين رأي وحدت رويه به تأييد شوراي محترم نگهبان رسيده است يا خير؟
2- آيا امكان اعتراض به اين رأي به دليل مغايرت با شرع وجود دارد يا خير؟
4- در صورتي كه بنده به استناد فتاواي ذيل مدعي تصويب قانون غير شرعي (برخلاف اصل 4 قانون اساسي) باشم و مدعي باشم كه اين قانون غير شرعي موجب خسارت به بنده مي‌شود شكايت خود را بر عليه كجا بايد تنظيم كنم؟ آيا امكان شكايت از ديوان عالي كشور وجود دارد يا خير؟(هر چه بگندد نمكش مي‌زنند واي به روزي كه بگندد نمك!!)

سئوال از مراجع عظام و علماي شيعه :
اگر زوج معسر بود و به تکليف دادگاه ملزم به پرداخت مهريه به صورت قسطي شد، با توجه به اين که امروزه مهريه ها بالا است و پرداخت قسطي آن هم سال ها طول مي کشد تا تمام شود، آيا اين وجود با فرض باکره بودن و عدم مواقعه، زن حق دارد تا پايان قسط آخر تمکين نکند؟


پاسخ مقام معظم رهبري:
حق امتناع از نزديكى شوهر با او را دارد ولى از ساير استمتاعات حق ندارد امتناع نمايد و گرنه ناشزه محسوب مى‌شود.


پاسخ آيت ا... العظمي مكارم شيرازي:
در فرض سئوال با پرداخت اولين قسط زن بايد تمکين کند.

پاسخ آيت ا... العظمي بهجت:
اگر تأجيل رافع حق مطالبه، به نحو شرعى محقق شد، با دريافت اوّلين قسط ـ حالّ اگر باشد ـ ديگر حقّ امتناع از مواقعه ندارد.

پاسخ آيت ا... العظمي منتظري
چنانچه براي مهريه مذكور در ضمن عقد مهلت تعيين نشده باشد و ظهور در حال داشته باشد زوجه مي‌تواند قبل از دريافت مهريه از تمكين امتناع نمايد. ولي چنانچه هر چند از قرائن و شواهد معلوم شود كه بناي طرفين در حال عقد بر تأخير بعض يا همه مهريه بوده است و يا امتناع زوجه از تمكين تا دريافت كامل مهريه برخلاف شرط ارتكازي در حال عقد بوده است در اين صورت زوجه حق امتناع ندارد. بنابراين در مهريه‌هاي سنگين در زمان ما كه در حال عقد براي طرفين معلوم اسنت داماد نمي‌تواند همه‌ آن را به اين زودي‌ها بپردازد و در ضمن، عقد نيز بنا بر تأخير تمكين تا دريافت كامل مهريه در جهت سعادت و مصلحت زوجه نيست زوجه نمي‌تواند تمكين خود را متوقف بر دريافت همه مهريه نمايد و به بهانه عدم دريافت كامل مهريه از تمكين امتناع كند بلكه همين كه زوج در حدي كه براي او ميسور است اقدام به پرداخت مهريه نمايد زوجه نمي‌تواند بيش از مقدار متعارف تمكين را به تأخير بيندازد، مگر اين كه معلوم شود زوج قصد پرداخت بقيه مهريه را ندارد.


پاسخ آيت ا... العظمي سيستاني:
با اخذ قسمتي از آن بايد تمكين كند

پاسخ آيت ا... العظمي شبيري زنجاني:
پس از تقسيط و اطمينان زوجه به پرداخت مهريه، بايد تمکين نمايد


پاسخ آيت ا... العظمي نوري همداني:
چنانچه در محكمه قضائي چنين قراردادي تحقق يافته با پرداخت برخي از اقساط ، زوجه حق امتناع از تمكين را ندارد و بايد بر شوهر خويش تمكين نمايد.

پاسخ آيت ا... العظمي سيد محمد حسينى شاهرودى:
در مفروض سئوال حق ندارد از تمكين خودداري نمايد.

پاسخ آيت ا...العظمي روحاني
للمرئة الامتناع من التمكين قبل الدخول حتي نقبض المهر-الا-ان يكون المهر مؤجلا او يكون الزوج معسرا فلا يجوز لها الامتناع و ان هل الاجل و اذا مكنت من نفسها فليس لها الامتناع بعد ذلك لاجل ان تقبض امهر

پاسخ آيت ا... العظمي علوي گرگاني:
با فرض ثبوت اعسار و آمادگي زوج براي پرداخت مهر به صورت اقساط و آغاز در پرداخت اقساط زن حق منع تمکين را ندارد

پاسخ آيت ا... العظمي سيد صادق حسيني شيرازي
در فرض سؤال ـ چنانچه مرتكز چنين باشد ـ تمكين واجب است.

پاسخ آيت الله العظمي بيات زنجاني
در فرض فوق، به نظر مي‌رسد با صدور حكم دادگاه، زن به حق خود رسيده و شرعاً حق ممانعت از تمكين ندارد.


پاسخ آيت ا... العظمي حاج سيد عزالدين حسيني زنجاني
خير حق ندارد تمكين نكند


پاسخ آيت ا... العظمي سيد علي حسيني ميلاني
در فرض مذكور حق عدم تمكين ندارد

پاسخ آيت‌ا...العظمي جعفر سبحاني
مورد سؤال لابد جايي است كه مهر حال بوده و به اصطلاح عندي المطالبه بوده است نه عندي الاستطاعه، در اينصورت هرگاه زوجه از وضع مالي زوج آگاه بوده است كه وي نمي‌تواند اين مهر را يكجا بپردازد مع‌الوصف تن به ازدواج داده است در اينصورت بايد تمكين كند و قسطي بودن مهريه سبب عدم تمكين نمي‌شود در غير اينصورت مي‌تواند امتناع ورزد.

پاسخ آيت ا... العظمي غروي علياري
نمي‌تواند تمكين نكند

پاسخ آيت ا... العظمي مظاهري
در فرض مذكور نظر دادگاه مدخليت دارد و بايد از قاضي مربوطه سئوال شود.

پاسخ آيت ا... سيد علي محمد دستغيب شيرازي
چنانچه قاضي جامع الشرايط حكم كرده جايز نيست تمكين نكند.

پاسخ آيت ا... گرامي
بنظر اينجانب در محيط هايي چون ايران، شرط مبني عليه العقد آنست كه مهريه پس از عروسي است و بايد به اين شرط عمل شود. بنابراين اگر زوج معسر هم نباشد لازم نيست پيش از عروسي مهر بدهد و اگر در رساله نوشته‌ايم بمجرد عقد، طبع قضيه را گفته‌ايم نه در زمينه شرط حتي شرط مبني عليه العقد در اينگونه محيط ها.

پاسخ آيت ا... بطحائي گلپايگاني
با توجه به اينكه مهر، به موجب عقد در مقابل بضع دين محسوب مي‌شود و دين پرداختي است طبق قرار مطلق و يا مقيد بايد پرداخت شود و اما تمكين در مقابل نفقه است چنانچه نفقه داده شود تمكين واجب و الزامي است و اگر نفقه‌اي در كار نباشد تمكين لازم نيست. مع ذلك چه بهتر كه تفاهمي در كار باشد و به گونه‌اي با يكديگر باشيد كه ضمن رعايت حقوق يكديگر كانون خانوادگي كه زير بناي آن را پايه گذاري مي‌كنيد از اكنون گرم باشد.


پاسخ شيخ محمد اسحاق الفياض
اذا رضيت الزوجه بالتقسيط ليس لها حق الامتناع من التمكين

پاسخ شيخ مصطفي مصري العاملي
ان كان متمكنا من دفع المهر المعجل و لم تحصل بينهما معاشرة جنسية فلها الحق في الامتناع عن تمكينه منها. اما لو كان المهر مؤجلا أو كان الزوج معسرا فلا يجوز لها الامتناع
نظر :
 

سبحانی
نام :
 
این رای وحدت رویه واقعاً شرم آور بوده و لکه ننگی است بر دامان هیات عمومی دیوان عالی کشور که به این راحتی هم زودوده نخواهد شد.
نظر :
 

مسعود احمدي
نام :
 
آقاي محسن
اولاً لطفاً شما هم با دقت استفتائات رابخوانيد
آيت‌اله مكارم كه فرموده‌اند با فرض سئوال...
آيت اله بهجت فرموده‌اند تأجيل رافع حق مطالبه...(يعني اينكه زوجه حق مطالبه داشته است ولي اين حق مؤجل شده است)
آيت اله نوري همداني هم كه مي‌فرمايند چنانچه در محكمه قضايي چنين قرارداداي....(يعني به حكم دادگاه)
ثانياً: قعده اقدام را براي زوجه هم مي‌توان عنوان كرد يعني زني كه يكي از اهدافش از ازدواج تحصيل مال بوده است بايد به خواستگاري جواب مثبت مي‌داد كه توانايي پرداخت مهريه بصورت يكجا را داشته باشد واينك كه بر عليه منافع و هدف خود اقدام كرده كسي در قبال او مسئوليتي ندارد
نظر :
 

مهدی پسیان
نام :
 
با عرض سلام و ادب خدمت دوست و برادر ارجمند آقا محسن عزیز
شما که می فرمایید
]دوستان لطف بفر ما یند استفتائات را که از اقای بهجت و مکارم و نوری همدانی هست را خوب بخوانند[
ما هم به شما عرض می کنیم شما هم لطفاً 19 استفتاء دیگر را بخوانید خوب هم بخوانید . چرا از 22 پاسخی که به این استفتاء داده شده فقط نظر سه تن از مراجع را لحاظ می کنید و به نظر سایر مراجع عظام کمترین توجهی ندارید ؟

اولاً در پاسخ به این سوال که زوجه با رضایت خود توافق نکرده بلکه قاضی بدون رضایت زوجه حکم بر تقسیط می دهد بایدعرض کنم حکم اعسار حکمی است ثانوی و قانون اعسار، قانونی خاص و ازعناوين ثانويه است و حاکم بر قوانين عامه است و الا اثری برحکم حاکم مترتب نمی شود.

در ثانی وقتی زوجه از عدم تمکن مالی زوج اطلاع دارد و می داند که زوج توانایی پرداخت مهریه را دفعتاً واحده ندارد و با علم به این مسئله آن را می پذیرد چگونه می توان قائل به عدم سقوط حق حبس زوجه شد ؟

ثالثاً مگر نه این است که العقود تابعه للقصود و انما الاعمال بالنیات
مگر نه این است که باید قصد واقعی طرفین را با توجه به شرایط واوضاع و احوال احراز نمود .آیا واقعاً قصد واقعی طرفین بر پرداخت مهریه به صورت حال ودفعتاً واحده تعلق گرفته و توافق بر مهر با ملحوظ قرار دادن این شرط محقق شده است ؟

رابعاً در صورت قائل بودن به حرج زوجه این مسئله در تعارض با حرج زوج واقع شده و حاصل آن جز تساقط نخواهد بود چه این که اذا تعارضا تساقطا ..

ضمناً در پاسخ به این مسئله که فرموده اید:
] شخصی که در شرف ازدواج هست باید عقلایی فکر نماید و بعد مهریه را معین نماید.و لازم به ذکر است زوجی که با علم بر این موضوع مهربه ای معین مینماید که در توانش نیست و موجب اعمال حق حبس زوجه میگردد بنا بر قاعده اقدام باید حرج را هم تحمل نماید چون از اقدام خودش نشئت گرفته [

کاملاً با شما موافقم ولی متاسفانه بزرگترین مشکل ما عدم علم و آگاهی مردان است . شما فکر می کنید چند در صد از مردان از حق حبس اطلاع دارند ؟
به نظر حقیر باید در موقع ثبت سر دفتران ازدواج و طلاق زوج را از وجود چنین حقی برای زوج مطلع نمایند
باور بفرمایید با جوانانی مواجه شدم که فکر می کردند که مهریه را فقط موقع طلاق باید تادیه نمود !!! آیا سران دفاتر ازداوج در این خصوص هیچ مسوولیتی نباید داشته باشند ؟
بله فرمایش شما متین وقتی کسی با اطلاع و علم تن به تعهدی میدهد به ضرر خود اقدام نموده و خود کرده را تدبیر نیست و قاعده اقدام هم از مسقطات ضمان است ولی وقتی که نمی داند چه ؟

بر اساس حدیث رفع (رفع عن امتی تسعه اشیاء) که یکی از موارد نه گانه آن (مالا یعلمون ) می باشد تکلیفی بر او بار نیست و تکلیف ساقط است چون از وجود چنین حقی برای زوجه هیچ اطلاعی نداشته است.
مضافاً بر اینکه متاسفانه فریب زوج نیز در چنین مواردی مزید بر علت می شود چرا که سر سفره عقد داماد را از عدم وصول مهریه مطمئن می سازند با عباراتی چون مهریه را کی داده و کی گرفته و یا این پول ها خوردن ندارد و خدا قسمت هیچ کس نکند و زوج را فریب داده و بلافاصله اقدام به صدور اجراییه و استفاده از حق حبس می نمایند که این امر به هیچ عنوان قابل پذیرش نیست .
نظر :
 

عباس مهدوي
نام :
 
آقاي محسن عزيز
درباره قاعده اقدام به پاسخ آيت اله سبحاني كمي دقت فرماييد
نظر :
 

پيام هدايتي
نام :
 
راي خوبي بود ولي ايكاش اينگونه راي ها براي زوجه هاي مدخوله نيز صادر ميشدچون اين بيچارگان بعضا گرفتار زوج هاي ظالمي ميشوند وهيچ راهي جز زندگي كردن ندارند كار بران گرامي در اظهار نظرهايشان قضاوت شتابزده نكن
ند همه يك جور نيستند
نظر :
 

صبري
نام :
 
آقاي هدايتي عزيز بنده واقعاً به شما به خاطر استدلال بي بديل حقوقي تان تبريك عرض مي كنم قطعاً شما بهترين گزينه براي جانشيني جناب دكتر كاتوزيان خواهيد بود.
نظر :
 

سجادي فر
نام :
 
وقتي كه يك راي وحدت رويه اي كه در حكم قانون و لازم الاجراست مي خواهد به زوجين صبر ايوب و عمر نوح عطا نمايد چرا نبايد از آن استقبال كرد.
قانون كدام كشوري تا بحال توانسته است چنين كاري شاقي را انجام دهد.
در يك پرونده اي كه مهريه 124 هزار سكه است مهريه تقسيط شده است به 1 سكه در سه ماه
يعني 372000 ماه طول مي كشد كه اقساط تمام شود بعبارتي 31000 سال
خوب وقتي قانوني تصويب شده كه مي خواهد 31000 سال به انسان عمر عطا فرمايد اين يك شاهكار است و قانون هيچ مملكتي تا بحال نتوانسته است چنين كاري بكند ولي ما ايرانيان اين كار را انجام داديم و اينكه مي گويند هنر در نزد ايرانيان است و بس يعني همين
حال دليل آقاياني كه از اين قانون ناراحتند چيست خدا مي داند!!!
نظر :
 

مهدي سين جيم
نام :
 
يه حاج آقايي صحبت مي كرد مي گفت پل صراط از مو باريك تره و از شمشير هم تيزتر و ...
يه بنده خدايي بلند شد گفت حاج آقا يه دفعه بگو راهي نيست و راه بسته است .
هم خيال خودتو راحت كن هم خيال مارو :-)
اينم همون قضييه است بايد به بعضيا گفت اينكه مي گين شونصد سال عذب بمون و فقط مهر و نفقه فقط بده به زنت هم حق نداري دست بزني چون ماده 1085 ميگه !!!
از اولاد هم خبري نخواهد بود وحاج خانم هم تو خونه باباش مي مونه
بابا يه هويي بگو ازدواج نكن و اگه هم ازدواج كني باز تجرد كما في السابق بقوت خود باقي است
چون اصل بر تجرد است و با ترديد در تجرد بايد ابقا ما كان نمود و به عبارتي ديگر يقين سابق مبني بر تجرد وجود داشته و حال شك لاحق در تاهل ايجاد شده بايد تجرد را استصحاب نمود
بايد از قانون گذار ممنون باشيم كه اين همه موجبات خنده ما رو فراهم كرده و حتي به فكر مزاح و خنده ما هم هست در ثاني به آقايون هم داره حالي مي كنه كه بابا فكر احمقانه ازدواج رو بيخي باش :))
نظر :
 

شهرام
نام :
 
وحدت رویه صادره اصل ازدواج و حرمت ازدواج را زیر سوال برده و عملا کانون گرم خانوادگی را متلاشی نمود چطور امکان دارد که دو نفر زن و شوهر باشند و بدلیل تقسیط مهریه که از آن بعنوان عدم پرداخت کامل مهریه نام برده می شود تمکین خاص وجود نداشته باشد این موضوع راه را برای کلاهبرداری افراد سودجو که نیتی برای ازدواج ندارند باز گذاشته است بنظر میرسد قضات محترم دیوان عالی کشور از اصل موضوع دور شده اند چرا که در ازدواج مسائل مالی از درجه دوم اهمیت برخوردار است .
نظر :
 

mehdi
نام :
 
درگذشت جانسوز و جانگداز عقلانیت را به همه عقلا تسلیت عرض می نمایم.
نظر :
 

شیما
نام :
 
من با اینکه خانم هستم ازاین رای شرمنده ام کاش به جای اینهمه وقت تلف کردنها آقایون قانونی را تصویب می کردند که این زوجها در کلاسهایی که بتوانند مشکلات زندگی را با چشم عقل نگاه کنند ومسائل پیش پا افتاده زندگی را که هر کسی ممکن است در چند دهه عمرش فراوان داشته باشد منطقی حل کنند ،بعد خودشان به سطحی نگری که کردندمی خندند ، زندگی کردن در این مدت کوتاه عمر را با مسائل مادی وکار به دادگاه و مسائل حاد روحی روانی برای دو طرف خراب نکنند و از زندگی شیرین و داشتن بچه های سالم وبعدها هم نوه های قشنگ و جشن تولد و عروسیشان لذت ببرند
نظر :
 

زهرا
نام :
 
واقعا از نظرات کم عمق و سطحی(اغلبا)دوستان ناراحت شدم.آقایون محترمی که می نالید!کسی خنجر دم حنجره ی شما نذاشته که با بی پولی و مفلسی برید زنی بگیرید که 1000تا سکه مهر کرده،نه،خیلی خاطر خواهشید و داره جونتون برا دختره در میاد، مهریه رو عند الاستطاعه کنید که به خاطر نداریتون، به قانون و ... بد و بیراه نگید.نه، می گید دختر پیدا نمی شه با مهریه پایین؟دروغ می گید اولا،دوما به این خاطر که نمیشه حق زن رو از بین برد.قانون آخرین راهه و با اون نمیشه فرهنگ سازی کرد و هرچیز دیگه ای،قانون قانونه و رسالتش حمایت از مردای بی فکر و بی پول نیست.لقمه اندازه ی دهنتون بردارید.
نظر :
 

رضا مهدوی
نام :
 
آخ.... شیخ دور شهر همی گشت با چراغ که از دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست به خدا سرگیجه گرفتم من نه ضددین هستم و نه ضدانقلاب ولی شرمنده ام از زندگی در این مملکت آقایون به کجا دارید می روید... حیف.... به خدا آرزو میکنم در جنگل بودم و قانونی(!) وجود نداشت... حیف از انسانیت به خدا خجالت دارد ما خودمان را انسان بنامبم... حبف از نعمتهای خدادادی نیست؟ همه چیر را له کرده ایم لعنت خداوند بر کسانی که چنین وضعیتی را پیش آوردند آقایان شما را به خدا چرا کسی به فکر نیست؟آیا صدور این آراء راه حل مشکلات است؟ همه چیز را نابود کردیم یه فکری به حال انسانیت بکنبد...
نظر :
 

مهدی
نام :
 
این که هی میگن مهریه حق مسلم حق مسلم !!!! زناست کی گفته آیا با عقل سلیم سازگاره چون زن ازدواج کرد میتونه نفقه بگیره و اجرت المثل بگیره ، نصف دارائی مرد رو تصاحب کنه و نحله هم بگیره و هیچ تکلیفی هم جز همخوابگی و التذاذ جنسی نداره پس باید هزار تا سکه از مرد طلبکار باشه و بره زندان و با قاچاقچیان و قاتلین و آدم کش ها هم داستان بشه ای ول بابا
نظر :
 

قنبری
نام :
 
سلام.من یکی از کسانی هستم که مستقیما با همچنین پرونده ای درگیرم.زمان پرداخت اخرین سکه من به همسرم 71 سال دیگر میباشد و من قصد دارم با همسرم زندگی کنم.حال چند سوال از حضرات دارم.امیدوارم بخوانند و جواب بدهند.
1-من لیسانس فنی دارم و موقعی که عقد کردم خانواده عروس گفتند کی داده و کی گرفته.حالا من دارم سکه میدمو اونا میگیرن.نوش جونشون.ولی اقای محترمی که نشستی اون بالا و حکم میکنی کدوم گوری بودی اون موقع که من جوون نادون چک سفید امضا میدادم.چرا اون موقع منو اگاه نکردی.من که به قصد انجام امر خیر اقدام کردم حالا چرا مجرم شناخته میشم انگار که اموال کسی رو بالا کشیدم.
2-نمیگم همه قوانینتون عصر حجریه.ولی سوال اینجا پیش میاد.ایا دختر عقد کرده باکره بعد از طلاق بیشتر ضربه میخوره یا زنی که جند سال زندگی کرده؟؟پس چرا قوانین بیشتر به نفع باکره هاست.
3-چه قانونی دارین که ادمای کلاه بردارو از ادمای سالم این وسط تشخیص بدین.هیچ قانونی.پس قانونتون ناقصه.پس چرا همتون بند کردین به این نیمچه قانون.
4-اقایون اون بالا نشستن با حقوقای انچنانی نمیگن ما که درامدمون قد یک سکه و نفقه خانومه چطور میتونیم از پس این احکام احمقانه بر بیایم.
5-سوال اینجاست.اگه من بلیطم برنده شد و خواستم یک جا مهریه خانومو بدم.ایا خانوم تشریف فرما میشن؟؟نه.نمیاد و بعد ناشزه حساب میشه و نفقش قطع میشه.خوب با این حساب کدوم احمقی میاد 250 میلیون بده تا ماهی دویست هزار تومن نفقه همسرشو نده.ایا شما اینکارو تجویز میکنین حضرت اقا؟؟؟ ترجیح میدم 250 میلیونو باهاش کار کنم و همون نفقه ماهیانه رو بدم.
6-خانوما فکر میکنن چه گلی به سر ما اقایون زدن یا چی هستن که اینقدر برا خودشون کلاس میزارن.من به این نتیجه رسیدم که خانومای خیابونی انصافشون بیشتره.نظر حضرات چیه؟
7-دیگه بیخیال ازدواج.اسم من یادتون باشه.من قصد دارم با این طرح وحدت رویه مبارزه کنم. تا اخرش می ایستم.طلاق نمیدم اگه دوبل مهریه رو هم بخواد بهم بده.گور بابای زندگی.گور بابای بچه.از همش خسته شدم.
نظر :
 

علی م
نام :
 
دست شما درد نکنه با این رای که دادید با دست خود تیشه به ریشه می زنید. آروم آروم داره اسلام از بین میره .... فقط خدا کنه زن بچه های شما هم توی این موقعیت قرار بگیرن تا بفهمید مردم بدبخت چه می کشن ........... وای بر شما
نظر :
 

غلام رضا بهروزی نژاد
نام :
 
بسیارخوب
نظر :
 

جوان گرفتاربه ماده 1085
نام :
 
خداعاقبت جوانان رابه خیرکند-{مهر.نفقه.عدم تمکین زن واستفاده ازحق حبس}کاش زن بودیم
نظر :
 

جعفر
نام :
 
باسلام خدمت آقایان و خانمهای محترم
متاسفانه زندگی مشترک بده بستان جاهلانه است مرد پس از قبول یک سری تعهدات الزام آور ومام آوری خانواده وبالتبع تلاش برای اجرای این تعهدات نهایتا بعد از 20 یا 30 ازداواج هنوز جایگاه خود را در خانه اش پیدا نکرده است زیرا او از محیط خانواده ساعتها دور است و زوجه یعنی مادر با حضور برسر اولاد درسنینی کهپذیرش ذهنی بچه بالا است با او کار فرهنگی میکند و کاملا اهداف و یا قاید خود را به بچه فرامیدهد به هرحال درخانواده ای که پدر دارای جایگاه است زن بسیار خوب است وعکس آنهم صادق است ولی برای شروع چنین زندگی بعضا عالی و بعضا چندش آوری لازمه قبول پرداخت اولین تعهد مالی زوج است یعنی مهریه واز مطالب آقایان در فوق غالبا بوی سرمایه گذاری و سود و زیان به مشام میرسید که که البته امر صحیحی هم هست زیرا توافق دو نفر برسر مسائل مالی یا شراکت تجاری نیست که قواعد الزام آور تجاری را برداشته باشد بلکه امری است فرهنگی و معنوی و این داستان قواعد خاص خودش را دارد
اولین قاعده عشق است که بین دو انسان متفاوت الطبع ایجاد میشود : عشقهائی کز پی رنگی بود- عشق نبود عاقبت ننگی بود . بنابراین عشق به سیرت است نه صورت . لذا بین دو جنس مخالف باید عشق در خصوصیات اخلاقی طرفین بوجود بیاید زمان قدیم مادر فلان پسر فلان دختر را در حمام عمومی زنانه یا در مجلس زنانه میدید از شک و شمایل او خوشش می آمد وبعد میرفتند ازاصل و نسبش تحقیق میکردند وبعد از اینکه مورد قبول زنان خانواده قرار میگرفت آنگاه به آقازاده میگفتند و مخش را میزدند و بعد میرفتند خواستگاری و بالاخره دختر را به چنگ میآوردند ومدتی پس از ارتباطات مشروع طرفین وآشنائی باهم معاشقه ای برای شروع زندگی مشترک ایجاد وبا شناسائی اخلاقی هم آمادگی زندگی مشترک بایشان بوجود می آید
دوم قاعده احترام وسنت همیشگی بین زن و مرد این بوده که هرکدام به وطایف خاص خود آشنا بوده و همیشه آن را انجام میداده اند مثلا همین فیلمهای خارجی را نگاه کنید وقتی که عده ای زن و مرد در یک کوهستان یا دشتی ویا جنگلی دورهم جمع میشوند بلافاصله با تفکیک خودبخودی وطائف مردها بدنبال تامین آذوقه وشکارند وغیره و زنها به سراغ پخت و پز و شست و رفت وغیره میروند یعنی هرکس به وظیفه و وجود دیگری اخترام میگذارد وبه این ترتیب وظیقه طرف مقابل را به او حالی میکند وهکذااحترامات دیگر
قاعده سوم تحت نظر داشتن همدیگر است به این معنی که اشتباهات همدیگر را به هم تذکر میدهند و با این رفتار موجب بالندگی و شکوفائی طرف مقابل درجامعه خودشان میشوند
متاسفانه برخی افراد از قواعد اولیه و ضروری زنگی که فوقا عرض شد سوء تعبیر نمود فورا بدنبال مایعمالی میگردند و یا درامور معنوی نیز قصدشان کوبیدن میخ خودشان و فرمانروائی در جوف زندگیشان می باشد
این قوانینی و مقررات به اسم قانون یا آئین نامه و یا رای وحدت رویه و غیره برای حالت ضرورت است یعنی حالتی که هیچ یک از طرفین قانع به حقوق خود نیست و قواعد زندگی را رعایت نمیکند . برای حالتی است که زندگی همراه با عشق نیست همراه بااحترام نیست و زن و شوهر موجب سرافرازی همدیگر در جامعه نمیشوند آنگاه نیروز جابر و الزام کننده جامعه مجبور است چه خوب و چه بد تصمیمی بگیرد و اینهمه انتقادات لازمه چنین تصمیماتی است
ازسوی دیگر اجرای قواعد حقوقی تمهیدات مخصوصه دارد مثلا اگر حکم به تقسیط مهریه داده میشود وبالتبع ادامه سیر زندگی زناشوئی مختل میگردد زن میتواند با تقدیم دادخواست حقوقی تدلیس درخواست فسخ نکاح را بنماید ومرد هم میتواند با تقدیم دادخواست برای کسب مجوز ازدواج مجدد اقدام نماید واثداماتی ازاین دست که برای رسیدن به خواسته هریک از طرفین سالها وقت میبرد
بنابراین از ماست که برماست
اگر مردان عزیزمان فریفته گوشه چشم نازک دخترکی نشوند کار به اینجا نمیرسد متاسفانه درامور فرهنگی برای زدن دهنک به دلهره های جنسی برای مردان اموزشی نداده اند تکلیف قضات دیوانعالی کشور رسیدگی در مورد یک پرونده و تصمیم به تعمیم آن دارند و مسئولین فرهنگی کشور وظیفه ای دیگر که متاسفانه مشغولیات سیاسی آنقدر زیاد است که از رسیدگی به امور دیگر بازمانده اند خداوند شرشیاطین را از سر ما کم کند
البته منظورمن این نیست که دیوانعالی کشور ژاره ای جز چنین تصمیماتی ندارد بلکه مسئولیت شرعی قضات دیوان بسیار سنگین تر از هر مسئولی در این مملکت است روزی را ببینیم که قضات مذکور سر پل صراط دست تکدی برروی خیل اشخاصی که از آرای ایشان متضررشده اند دراز کرده ودائما باحالتی تضرعانه استدعای گذشت دارند ولی درآنجا کو گوش شنوا ؟؟!!
نظر :