با سلام و خسته نباشيد .
من حدود ۳ سال است با شوهرم ازدواج کرده ام . ما از نظر رفتاري ‌ اخلاقي ‌و خانوادگي اصلا با هم توافق نداريم .و هميشه بر سر مسايل ناچيز و جزپي دعوا راه مياندازد . نسبت به من بدبين است . به طرز راه رفتن ‌ لباس پوشيدن ‌ خنديدن ‌ مهماني رفتن و . . . ايراد در ميآورد . از حدود ۸ ماه پيش هم از کار بيکار شده است . و خرج و مخارج خانه هم بر عهده من است . ماشيني را هم که داريم بيشتر پول خريد آن ‌ اقساط و خرج و مخارج آن را هم من تامين مي کنم . قبل از بيکار شدن هم هيچگونه احساس مسپوليتي نسبت به من نشان نمي داد . با اين بدرفتاريها و بيکاري و بي پولي کنار آمدم ولي هر روز بجاي اينکه بهتر شود اخلاق و رفتارش بد و بدتر مي شود . من ميخواهم طلاق بگيرم ولي مي گويد پول دادن مهريه ام را هم ندارد .و مي گويد ماشين را به تو مي دهم و اقساطش را هم بايد خودت بدهي . و ضامنين ماشين هم پدر و مادر من هستند . اگر بر ندارم فقط با يد اقساطش را بدهم . البته آنرا هم الان مي گويد تو بردار شايد بعدا ندهد .اگر من بخواهم مهريه ام را به اجرا بگذارم بهتر است يا طلاق توافق يبگيرم و چگونه بايد اقدام کنم ؟ لطفا مرا راهنمايي کنيد . در ضمن دايم مرا تهديد مي کند که برنامه من مشخص نيست هرکاري مي خواهي بکني زود بکن شايد من از ايران بروم . قبلا هم يکبار اين کار را کرده بود ولي برگشت .خانه اي را هم که ما در ان زندگي مي کرديم طبقه اول خانه مادر شوهرم بود و حدود يکاه است که آنجا را فروخته اند و ما بايد با اين بي پولي خانه اي هم برا خود رهن و يا اجاره کنيم که من گفته ام چنين تصميمي ندارم و من خواهم جدا شوم و وساپلم را هم جمع و جور کرده ام و منتظر برگشت پدر و مادرم از سفر هستم و مي خواهم وسايلم را به آنجا ببرم آيا اين کار درستي است ؟ چون ديگر جايي را ندارم و پولي هم براي گرفتن خانه نداريم و تنها مسپله مادي نيست من ديگر با اين بد رفتاريها و بدبينيها نمي توانم زندگي کنم و هر روز به من مي گويد وسايلت را جمع کن .اگر من وسايلم را جمع کنم مي توانم در دادگاه ثابت کنم که اين خودش با اين اخلاق و روفتار خودش مرا مجبور به اين کار کرده است ؟و فقط مي خواهم بدانم براي طلاق گرفتن و زود تمام شدن از اين مخمسه چه کار بايد بکنم . آيا اگر بخواهم توافقي طلاق بگيريم باز هم بايد به دادگاه مراجعه کنيم ؟ چون من کارمند هستم و وقت کمي براي آن دارم و هم اينکه دوست ندارم کار به درازا بکشد . بدجوري خسته و درمانده شده ام . در ضمن هرروز هم يک حذفي مي زند و بيشتر اعصاب مرا خورد مي کند . پيشاپيش کمال تشکر را دارم و منتظر جواب شما هستم .

با سلام من يک قرارداد استيجاري با خانمي نوشته ام. بعد از گذشت يک سال متوجه شدم که اين خانم ترک منزل کرده و اجاره بهاي ماهيانه را شوهر ايشان به من پرداخت کرده است. از آنجا که دسترسي به خانم وجود ندارد آيا ميتوان با شوهرش در خصوص تخليه و تسفيه حساب اقدام کرد؟

باسلام خدمت شما
حدود سال۸۳ ازدواج کردم در ارديبهشت سال ۸۵ به دليل ضرب و شتم همسرم از خانه خارج شدم و در خانه دايم زندگي مي کنم و از دست شوهرم شکايت کردم به دادگاه کيفري و پزشکي قانوني ۱۶ مورد آثار ضرب و شتم را تاييد و به دادگاه اراپه داد و دادگاه ايشان را به پرداخت ديع متم کرد شايان ذکر است که ايشان به دليل بيماري آدنوم هيپوفيز دو بار مورد عمل جراحي قرار گرفته است و از سازمان و محل کاري خود به دليل اين بيماري از کار افتاده شده است .
در قدم بعدي مهر خود را به اجرا گزاشتم حدود ۱۰۰ ميليون تومان و دادگاه تمام حسابهاي ايشان را مسدود کرد و حدود ۳۰ميليون تومان در حساب ايشان مسدود شده است
من قسد جدا شدن وطلاق دارم ازايشان و حاضرم نصف مهيريه خود راببخشم و طلاقم را بگيرم و ايشان مکررا ذکر مکند که قصد طلاق دادن ندارد
حال شما چه راهي پيش روي من قرار ميدهيد تا اينجانب بتوان به نيجه برسم
با نهايت تشکر از شما

با سلام
آيا ميتوان ملکي را به شخص ديگري انتقال مشروط داد مبني بر اينکه مثلا تا زماني که شخص اول در قيد حيات باشد شخص گيرنده حق خريد و فروش آن را ندارد؟
و آيا اين موضوع در صورت مثبت بودن جواب در سند مالکيت ذکر مي شود؟

با سلام وتشکراززحمات شما درموردچگونگي تخليه دوملک تجاري که هردو به اجاره داده شده واجاره به صورت سرقفلي نمي باشد سوالاتي داشتم ۱- ملک اول که پدر داييم آنرابه اجاره داده بود واجاره بصورت عادي بوده درچهاسطر بدين صورت که مالکمورد اجاره رابامبلغ۵۰۰ ريال ماهانه به فلاني اجاره داده است وديگرهيچ وحالا داييم ميخواهد حکم تخليه آنرا بگيرد لازم به توضيح است که داييم دوبا اقدام به تخليه نموده ود رهردو بار حکم به نفع مستاجرصادر شده وبا ان استدال که چون خواهان مستمري بکير دولت ميباشد ويکي ازارکان تحقق دعوي اثبات جهت ونياز خواهان ميباشد بنابراين فعليت نيازخواهان محرز نمي باشد وبنا به استناد مفهوم مخالف بند دو ماده ۱۵ ق. روابط موجر ومستاجر سال ۵۶حکم به بطلان دعوي خواهان صادر ميشود وحال سوالم اين است که چگونه داييم ميتواند ملک تجاري باتوجه به اينکه پسرش بيکار ميباشد تخليه نمايد وباتوجه به اينکه قانون سال ۵۶ برآن حاکم ميباشدميتواند ملک تخليه نمايد ويااينکه ميتواند مستاجر به پرداخت حق سرقفلي در صورت عدم امکان تخليه اجبار نمايد متشکرم ودر خصوص ملک ديگر دايي ديگرم باسند رسمي به اجاره بااين عنوان که حق انتقال به غير راندارد داده است د رسال ۷۲مستاجر ازاين شرط تخلف نمود وداييم شکايتي مبني بر تخليه نمود که بعد از ارجاع امر به کارشناس وتعين حق کسب وپيشه نه حق سرقفلي در شرف صدور راي به رحمت ايزدي رفت وديگر فرزندانش دنباله پرونده را نگرفتند ومستاجر هم خود درمورد اجاره متصرف شد وديگر به غير واگذار نکرد واخطاريه هم جهت معرفي وراث به وراث رسيد ولي پيگيري نمودند تا اينکه در اواخر سال ۸۴ (اسفند) مستاجر دادخواستي مبني برالزامخواندگان به تجويز حق انتقال به غير عليه وراث مطرح کرد ووراث در جلسه دادگاه باتعيين ميزان حق کسب وپيشه وپرداخت آن به خواهان خود ميخواهند ملک خويش رادر اختيار بگيرند وبا ارجاع امر به کارشناس چون خواهان متوجه شد که بر حسب اجاره نامه رسمي فقط حق کسب وپشه تعلق ميگيرد دادخواست خود را پس گرفت حال باتوجه به اينکه قانون سال ۷۶ به آن حاکم ميباشد وباتوجه به سوابق چگونه ميتوانملک راتخليه نمود ودراواخر هم بدون کسب اجازه ازمالکين (وراث )اقدام به نصب تابلو نموده است متشکرم