به سايت وكالت خوش آمديد :: صفحه چاپ
مطالعه تطبيقي حقوق معنوي مؤلف

سرآغاز:

در عصر حاضر به سبب رشد روزافزون فن‌آوري، ارتباط هر چه بيشتر ملت‌ها و به هم نزديک‌تر شدن فرهنگ‌ها و تمدن‌ها، مالکيت‌ فکري از اهميت خاصي برخوردار شده است. حق مؤلف به 2 نوع معنوي و مادي تقسيم ميشود. براساس حق معنوي، مؤلف داراي يک سلسله امتيازهاي غيرمالي و قانوني است که ارتباط ويژه‌اي با شخصيت وي دارند. حق انتشار اثر، حق حرمت اثر، حق حرمت نام و عنوان مؤلف، حق عدول يا استرداد اثر و حق جايزه و پاداش، از جمله حقوق معنوي مربوط به مؤلف هستند که وي مي‌تواند به طور مستقيم در زمان حيات از آنها برخوردار شود و بعد از فوت وي نيز اثر آن ادامه مي‌يابد. در قانون تمامي کشورهاي متمدن براي حمايت از اين حقوق، مقرراتي وضع شده است. از آنجا که بسياري از آثار ادبي و علمي از مرزهاي کشور اصلي خارج و در کشورهاي ديگر مورد استفاده قرار مي‌گيرند، حمايت از اين حق جنبهِ بين‌المللي يافته و کنوانسيون‌هاي بين‌المللي متعددي در اين باره منعقد شده است که از مهم‌ترين آنها مي‌توان کنوانسيون‌هاي برن (1886)، ژنو (1952) و تجديدنظر شدهِ 1971 پاريس و سازمان جهاني مالکيت معنوي را نام برد. در حقوق ايران نيز قانون نسبتاً جامعي با عنوان <قانون حمايت از حقوق مؤلفان، مصنفان و هنرمندان> در سال 1348 به تصويب رسيده است. در اين نوشتار، حقوق معنوي مؤلف براساس مقررات و قوانين مزبور و همچنين به طور تطبيقي با حقوق فرانسه و اسلام، بررسي و تحليل مي‌شود.

 

تعريف حق معنوي مؤلف

قانون‌گذار ايران حق معنوي مؤلف را تعريف نکرده است؛ اما با توجه به مواد مختلف قانون مصوب 1348 و استفاده از حقوق تطبيقي‌ مي‌توان آن را چنين تعريف کرد: <حقوق معنوي‌ مزايايي است قانوني، غيرمادي و مربوط به شخصيت پديدآورنده يک اثر فکري که به موجب آن، وي براي هميشه از يک دسته حقوق خاص برخوردار است.> 

در حقوق فرانسه و کنوانسيون‌هاي بين‌المللي حق مؤلف، تعريفي از حق معنوي مؤلف ارائـه نشـده است. بـرخي حقـوق‌دانان از ايـن تأسيس ‌بـا عنـوان <حقوق اخلاقي)Droir Moral( >‌ ياد کردهاند. براي نخستين بار در قرن هجدهم ميلادي، امانوئل کانت، دانشمند و فيلسوف آلماني، به حق اخلاقي مؤلف اشاره کرد. به دنبال آن، حقوق‌دانان اين نظريه را تأييد کردند. در سال 1928، کنفرانس بينالمللي رم براي نخستين بار حق اخلاقي مؤلف را به طور رسمي شناساند و به دولت‌هاي عضو <اتحاديهِ برن> توصيه کرد که قوانين حق مؤلف را در اين زمينه کامل کنند. 

پيشينهِ حق معنوي مؤلف در کنوانسيون‌هاي بين‌المللي

هنگامي که کشورها براساس ويژگي‌هاي فرهنگي و اجتماعي‌شان براي حمايت از حق مادي و معنوي مؤلف به وضع قوانين بين‌المللي پرداختند، تا حدودي آثار نويسندگان و هنرمندان در کشور متبوع خود از حمايت‌هاي قانوني برخوردار شده بودند؛ اما هر چه زمان ميگذشت و روابط بينالمللي پيچيدگي و توسعهِ بيشتري مي‌يافت، کمبود مقررات بين‌المللي در حمايت از آثار مؤلفان، بيش از پيش احساس ميشد. از آثار فکري تا زماني حمايت به عمل مي‌آمد که در قلمرو حمايتي کشور متبوع مالک اثر قرار داشت؛ اما همين که اثر از قلمرو حمايتي خود خارج ميي‌شد، قانوني براي حمايت از آن وجود نداشت. ازاين‌رو بود که احساس شد براي حمايت از حق مادي و معنوي مؤلف بايد کـنــوانـسـيــونـي‌هـاي بـيـن‌الـمـلـلـي مـنـعـقـد شـود. بـا انـعـقـاد کنوانسيون‌هاي بين‌المللي حق مؤلف از اواخر قرن نوزدهم ميلادي، نقطهِ عطفي در حمايت از اين حق به وجود آمد. از مـهــم‌تــريــن کـنــوانـسـيــون‌هـاي بـيـن‌الـمـلـلـي در ايـن بـاره، کنوانسيون‌هاي برن و ژنو هستند که هر يک به نوبهِ خود توانستهاند در سطح جهاني، حق مادي و معنوي مؤلف را از تعرض سوءاستفاده‌کنندگان مصون بدارند. کنوانسيون برن در مادهِ 6 خود به حمايت معنوي از آثار پديدآورندگان پرداخته، در مادهِ 11 به بعد، به نحوهِ حمايت از حقوق مادي و معنوي پديدآورندگان اشاره کرده و در مادهِ 12، حق جرح و تعديل و ديگر تغييرات نويسندگي در اثر را براي مؤلف پيش‌بيني نموده است که خود يکي از حقوق معنوي مؤلف مي‌باشد. 

قلمرو حق معنوي مؤلف

براساس مباني فلسفي، حق معنوي مؤلف ارتباطي ميان شخصيت مؤلف با اثرش است. ارتباط جدانشدني آثار ادبي و هنري با شخصيت پديد‌آورندگان آنها موجب شده است حقوقي براي اين اشخاص در عرف، قانون و شرع شناخته شود. به لحاظ طبع و فلسفهِ پيدايش اين حقوق، آنها داراي احکام خاصي هستند که متفاوت با احکام مربوط به حقوق مادي است. 

حق معنوي ويژگي‌ها و خصوصياتي دارد که ابتدا به ذکر اين ويژگي‌ها پرداخته و سپس، انواع حقوق معنوي مؤلف را بررسي خواهيم کرد.  

حق معنوي غير قابل انتقال است

معناي اين عبارت آن است که انتقال اين حق به موجب قرارداد جايز نيست؛ چنان‌که ديگر حقوق شخصي نيز بدين‌گونه است. طبيعت و هدف اين حق اقتضا ميکند که مانند ديگر حقوق مرتبط با شخصيت، غيرقابل نقل و انتقال و خارج از قلمرو داد و ستد باشد. پـرسـشـي کـه در ايـن زمـيـنه مطرح ميشود اين است که آيا معناي غيرقابل انتقال بودن حق معنوي که در ماده 4 ‌<قانون حمايت از حقوق مؤلفان، مصنفان و هنرمندان> آمده است، انتقال اين حق از طريق ارث و وصيت نيز مي‌باشد؟ در حقوق فرانسه مقرر شده است که حقوق معنوي پديدآورنده پس از مرگ او به کسي که به موجب وصيتش براي اعمال اين حقوق و در واقع براي حفظ حرمت پديد‌آورنده و اثر او تعيين شده است، منتقل ميگردد؛ اما چنانچه کسي به موجب وصيت تعيين نشده باشد، اين حقوق به ورثهِ پديدآورنده منتقل مي‌شود. در حقوق ايران نص صريحي در اين خصوص ديده نميشود. اگر ظاهر ‌ماده 4 اين قانون را ملاک قرار دهيم که مقرر مي‌دارد: <حقوق معنوي پديدآورنده غيرقابل انتقال است>، بايد بگوييم که اين حقوق، غيرقابل انتقال از طريق ارث و وصيت هستند؛ همانطور که نميتوان به موجب قرارداد آنها را انتقال داد؛ اما اين تفسير از مادهِ 4 درست نيست؛ زيرا حمايت از شخصيت پديدآورنده منحصر به زمان حيات وي نيست و حقوق معنوي او بعد از مرگ بايد توسط قائم مقام وي به اجرا درآيد. از سويي، ورود لطمه به شخصيت و حيثيت علمي، هنري و ادبي مؤلف بعد از فوت او، لطمه به شخصيت بازماندگانش محسوب مي‌شود و موجب تألم روحيشان ميگردد. ازاين‌رو آنان يا هر کسي که پديدآورنده در زمان حيات خود براي اين کار تعيين کرده است، بعد از مرگ وي متولي اين کار خواهند بود. مادهِ‌ 4 حقوق معنوي را محدود به زمان ندانسته است. از اين‌رو اين حقوق نبايد با فوت پديد‌آورنده از ميان برود. حال بايد ديد اگر حقوق مذکور پس از مرگ پديدآورنده از بين رفتني نيست، چه کسي بايد متولي احقاق اين حقوق باشد؟ به‌علاوه، مادهِ‌ 4 براي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي پس از سپري شدن مدت حمايت حق مادي پديدآورنده، عنوان شاکي خصوصي را قائل شده است تا در صورت تجاوز به حقوق معنوي پديد‌آورنده  که در مواد 18، 19، 20 و21 درج شده است  به عنوان شاکي خصوصي اقامهِ دعوا نمايد. پس با اين وصف، تکليف حمايت معنوي از پديدآورنده بعد از سپري شدن مدت حمايت روشن است؛ اما مشخص نيست که در فاصلهِ مرگ پديد‌آورنده تا سپري شدن مدت حمايت مادي که وزارت ارشاد متولي حفظ حقوق معنوي پديد‌آورنده است، چه کسي و چگونه از حقوق معنوي او محافظت خواهد کرد. بنابراين با توجه به لزوم حمايت از پديدآورنده حتي پس از مرگ وي و تأکيد مادهِ 4 بر تحديد نکردن حمايت به زمان و مکان، به نظر مي‌رسد اعمال حقوق معنوي بعد از فوت پديدآورنده با کساني است که وارث حقوق مادي وي هستند. بعد از پايان مدت حمايت مادي، وزارت ارشاد قائممقام پديدآورنده درخصوص حقوق معنوي او خواهد بود؛ زيرا ورثه ادامه‌دهندهِ شخصيت و حافظ احترام پديد‌آورنده‌ هستند. حقوق پديدآورنده که به ايشان منتقل شده‌، رنگ ديگري مييابد و اختيارات مربوط به آنان از آنچه خود پديد‌آورنده داشته، محدودتر است. 

اما برخي از حقوق‌دانان معتقدند که مادهِ 4 تنها ناظر به انتقال از طريق قرارداد ميان زندگان است و از اينرو حقوق معنوي پديدآورنده را قابل انتقال از طـريق ارث و وصيت مي‌دانند. درست است که مؤلف حق دارد اثر را به خود منتسب کند و ديگران نيز بايد اين حق را محترم شمارند؛ اما اين سخن بدان معنا نيست که پديدآورنده نتواند توافق کند نامش روي اثر ذکر نشود. ذکر نشدن نام با فقدان حق انتساب ملازمه‌اي ندارد و ناشران ميتوانند با رضايت پديدآورنده، اثر او را بدون ذکر نامش منتشر کنند. بنابراين ‌هرگونه توافقي در اين خصوص منع قانوني ندارد. نظر قانون آن است که صاحب اثر نتواند حقوق خود را به ديگري منتقل نمايد، به طوري که منتقلاليه نام خود را به عنوان پديدآورندهِ اثر اعلام کند. براين‌اساس، هرگونه قراردادي در اين زمينه محکوم به بطلان است و در نتيجه، شايسته نيست از سوي قانون‌گذار تأييد و حمايت شود. موضع کنوانسيونهاي بينالمللي، از جمله کنوانسيون برن در زمينهِ قابليت انتقال حقوق معنوي مؤلف مبهم است. کنوانسيون برن به موجب بند يک مادهِ ‌مکرر، مقرر ميدارد: <مستقل از حقوق مادي و حتي پس از انتقال حقوق مزبور، مؤلف حق ادعاي تأليف اثر را دارد و مي‌تواند به جهت تحريف، تبديل و هرگونه تغيير و عمل مو‌هن نسبت به اثر مزبور که موجب ورود لطمه به احترام و شهرت او ميشود، اعتراض نمايد.> از اين بيان، انتقال حقوق معنوي مؤلف معلوم نمي‌شود. 
http://www.vekalat.org/public.php?cat=2&newsnum=1041180
چاپ شود